بلور | ازرا پاوند

شعر ترجمه: بلور ــ ترجمهٔ حسین مکیزاده ــ ازرا پاوند: من آن گوی بزرگ بلور را آوردهام / در توان کیست برداشتناش؟ / میتوانی به شاهبلوط بزرگ نور درآیی؟ / اما زیبایی، دیوانگی نیست / حالی اسیر خطاها و شکستهای خویشتنام. / و من یکی نیمخدای نیستم، / من توان سازگاریاش را ندارم. / در خانه اگر عشق نباشد هیچ نیست. / صدای قحطی ناشنیده ماند. / چگونه زیبایی رودرروی این تباهی درآمد
بلور
من آن گوی بزرگ بلور را آوردهام
در توان کیست برداشتناش؟
میتوانی به شاهبلوط بزرگ نور درآیی؟
اما زیبایی، دیوانگی نیست
حالی اسیر خطاها و شکستهای خویشتنام.
و من یکی نیمخدای نیستم،
من توان سازگاریاش را ندارم.
در خانه اگر عشق نباشد هیچ نیست.
صدای قحطی ناشنیده ماند.
چگونه زیبایی رودرروی این تباهی درآمد
