نفرت هم تلاشی بود | کاترینه باور

reference: pinterest.com
شعر جهان ــ این هوای آشنا که بر فراز تنم شناور است / آن که به من می‌گوید هنوز چیزی در من هست / می‌خواهد مرا بپوشاند، به سان نفرینی / فراموش کردن همه چیز دومین چاره بود / عطش اشتیاقی که در برم می‌گیرد / به آتشی می‌ماند در انتظار، خاموش نمی‌شود / مرا آشفته می‌کند، به سان نفرینی / نفرتی عمیق در قلبم سومین چاره بود...

 

نفرت هم تلاشی بود

تور دلتنگی در برم گرفته است
از تو می‌گوید به نجوا، به زمزمه، به آواز
می‌خواهد گرفتارم کند، به سان نفرینی
پرهیز از نگاهت نخستین چاره بود

این هوای آشنا که بر فراز تنم شناور است
آن که به من می‌گوید هنوز چیزی در من هست
می‌خواهد مرا بپوشاند، به سان نفرینی
فراموش کردن همه چیز دومین چاره بود

عطش اشتیاقی که در برم می‌گیرد
به آتشی می‌ماند در انتظار، خاموش نمی‌شود
مرا آشفته می‌کند، به سان نفرینی
نفرتی عمیق در قلبم سومین چاره بود

مهی از عشق نرم به دورم می‌پیچد
برایم از دروغ هایی می‌گوید در شبی صادقانه
مرا می‌پیچد در زنجیر، به سان نفرینی
دیگر دوستت نداشتنت آخرین چارهٔ من است.

 


Der Hass war ein Versuch

Gedicht von Catrine Bauer

Der Schleier der Sehnsucht liegt über mir,
er wispert, spricht leise und singt von dir,
er will mich umgarnen, er ist wie ein Fluch.
Die Blicke vermeiden war mein erster Versuch.

Die Luft der Vertrautheit, die über mir schwebt,
die mir zeigt, dass in mir noch immer was lebt,
sie will mich bedecken, sie ist wie ein Fluch.
Alles vergessen war mein zweiter Versuch.

Der Durst des Verlangens, der mich umhüllt,
er wartet im Feuer, er wird nicht gestillt,
er will mich benebeln, er ist wie ein Fluch.
Der Hass tief im Herzen war mein dritter Versuch.

Der Nebel aus Liebe bedeckt mich ganz sacht,
erzählt mir die Lügen einer ehrlichen Nacht,
er schnürt meine Fesseln, er ist wie ein Fluch.
Dich nicht mehr zu lieben ist mein letzter Versuch

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.