پایان جهان | الزه لازکر شولر

شعر ترجمه ــ الزه لازکر شولر (زادهٔ ۱۱ فوریهٔ ۱۸۶۹، البرفلد، آلمان ــ درگذشتهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۱۹۴۵، اورشلیم، فلسطین) شاعر، داستاننویس، نمایشنامهنویس و رماننویس آلمانی در اوایل قرن بیستم بود. اولین کتاب الزه، مجموعه شعری با عنوان استیکس (۱۹۰۲) بود و پس از آن «معجزات من» (۱۹۱۱) «تصنیفهای عبری» (۱۹۱۳)، و چندین جلد دیگر غزل را منتشر کرد. دیگر آثار مهم او نمایشنامهٔ «ووپرها » (۱۹۰۹)، رمان زندگینامهای «قلب من» (۱۹۱۲) و داستانهای کوتاه گردآوری شده در «شاهزادهٔ تبس» (۱۹۱۴) و «خاخام شگفتانگیز بارسلونا» (۱۹۲۱) هستند. این نویسندهٔ آلمانی در سال ۱۹۳۳ پس از به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان به سوئیس مهاجرت کرد و در سال ۱۹۴۰ در اورشلیم در فلسطین ساکن شد. شعرهای شولر از رگهای غنی از فانتزی و نمادگرایی بهره میبرند و در تداعی شدید شخصی از دوران کودکی و والدینش، اشتیاق عاشقانه، هنر و مذهب، بین ترحم و خلسه در نوسانند. گوتفرید بن، لاسکر شولر را بزرگترین شاعر غزلسرای آلمان میداند.
پایان جهان
چنان گریهای جهان را گرفته،
که گویی خدای مهربان مرده.
و سایههای سربی که فرو میافتند،
به سنگینی قبرند.
بیا تا خود را در هم پنهان کنیم.
حیات در تمام دلها هست،
انگار در دل یک تابوت.
بیا تا عمیقتر ببوسم،
نبض دلتنگی چنان درجهان میزند،
که باید از آن جان سپرد.
