انفجار | پابلو نرودا

شعر ترجمه ــ پابلو نرودا ــ از انفجار تا انشقاقِ آهن / از روزنه تا راه، / از تکانه تا آتش، / تا باژگونگی، تا رود، / دلِ آبِ آسمان و، دلِ طلا، / بیحراک فروماند، / و هر رگی از یشم یا گوگرد / جنبشی بود، بالی بود، / چکالهیی از شعله بود و، شبنم بود. / صخره میزید، آیا بیحَراک یا رویش؟ / عقیقِ دریا را آیا حقیقتاً لبانی هست؟ / پاسخ نمیدهم زیرا نمیتوانم: / بادا که پیدایشِ آشوبناک سنگهایِ زندهی رویان و / تابناک / از ازل / نهفته بود در سرما
انفجار
از انفجار تا انشقاقِ آهن
از روزنه تا راه،
از تکانه تا آتش،
تا باژگونگی، تا رود،
دلِ آبِ آسمان و، دلِ طلا،
بیحراک فروماند،
و هر رگی از یشم یا گوگرد
جنبشی بود، بالی بود،
چکالهیی از شعله بود و، شبنم بود.
صخره میزید، آیا بیحَراک یا رویش؟
عقیقِ دریا را آیا حقیقتاً لبانی هست؟
پاسخ نمیدهم زیرا نمیتوانم:
بادا که پیدایشِ آشوبناک سنگهایِ زندهی رویان و
تابناک
از ازل
نهفته بود در سرما
