زن کشاورز در ایفیرز | رمکو کامپرت

reference: pinterest.com
شعر جهان ــ از وقتی که او مرد / کمتر به باغچه / می‌رسد / به خاطر غرورش / که روزی از بابت آن جایزه گرفته بود / نماینده / تنها برای این کار از پاریس / جایی که در آن آپارتمان / و دوستی داشت، آمد / نزدیکی‌های انتخابات بود / که آنرا برد...

زن کشاورز در ایفیرز

هر روز هنوز
با سنگ قبرش حرف می‌زند
در گورستان کوچک روبرو
منظره‌ی مقابل دره
با رودخانه‌ی باریک
مانند تار عنکبوت برق می‌زند در روشنایی شمال فرانسه

از وقتی که او مرد
کمتر به باغچه
می‌رسد
به خاطر غرورش

که روزی از بابت آن جایزه گرفته بود
نماینده
تنها برای این کار از پاریس
جایی که در آن آپارتمان
و دوستی داشت، آمد
نزدیکی‌های انتخابات بود
که آنرا برد

گاوها فروخته شدند
تراکتور در علف‌های بلند بر حال زنگ زدن است
ارث به خوبی تقسیم شده
و هنوز هیزم برای یک زمستان هست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.