فیلم، در چرخش وارونه | گونتر کونرت
شعر جهان: فیلم، در چرخش وارونه ــ ترجمهٔ محمود حدادی ــ گونتر کونرت: وقتی بیدار شدم، / از ظلماتِ بینفسِ درون صندوق به خود آمدم، / شنیدم: زمین بالای سرم شکاف برداشت، / تودههای خاک در هوا به طرف بیلها پرواز کردند، / صندوقِ گرانقیمت / با منِ پژمردهیِ گرانقیمت، / شتابان بالا آمد، / دریچه به کنار رفت، و من، / برپا بلند شدم و درجا احساس کردم: سه گلوله / از سینهام به دهانهی لولهی تفنگِ سربازانی برگشت، / که با پژواکِ سرودی در ته حلقومشان، / قدمهایی محکم برمیداشتند، / قدمهایی محکم و خونسرد، به / واپس.
فیلم، در چرخش وارونه
وقتی بیدار شدم،
از ظلماتِ بینفسِ درون صندوق به خود آمدم،
شنیدم: زمین بالای سرم شکاف برداشت،
تودههای خاک در هوا به طرف بیلها پرواز کردند،
صندوقِ گرانقیمت
با منِ پژمردهیِ گرانقیمت،
شتابان بالا آمد،
دریچه به کنار رفت، و من،
برپا بلند شدم و درجا احساس کردم: سه گلوله
از سینهام به دهانهی لولهی تفنگِ سربازانی برگشت،
که با پژواکِ سرودی در ته حلقومشان،
قدمهایی محکم برمیداشتند،
قدمهایی محکم و خونسرد، به
واپس.





