دلشوره‌ی شناور | پابلو نرودا

reference: https://www.pinterest.com/pin/15551561199285411/
شعر جهان ــ پوسته‌هایِ ستبرِ سنگ، / معطوفِ نرمی و نیرو، / معطوفِ راز فروزان و / صدفِ ثابتِ شب، / چشمانِ درون، / درونِ / روشنایِ فروبسته‌ی خاموشِ منتظر، / به سانِ یکی وحی / که با نوازشی رخشان / سر برآوَرَد از خاک. / آه، زلالتابِ خیرهْ‌ساز، / نارنجِ نورِ سنگی، / نیرویِ کاملِ نور، / فروپوشیده در سنگین‌ترینِ خاموشی، / تا آن‌که یک غَلَیان / درخشادرخشِ شمشیرهایش را / برآورَد از خاک.

دلشوره‌ی شناور

آه، دلشوره‌ی شناور
در ژرفنایِ عمیقِ جوهره،
بارویِ تاریک نگاهبان
برجِ یاقوتِ نیلگون:

پوسته‌هایِ ستبرِ سنگ،
معطوفِ نرمی و نیرو،
معطوفِ راز فروزان و
صدفِ ثابتِ شب،
چشمانِ درون،
درونِ
روشنایِ فروبسته‌ی خاموشِ منتظر،
به سانِ یکی وحی
که با نوازشی رخشان
سر برآوَرَد از خاک.
آه، زلالتابِ خیرهْ‌ساز،
نارنجِ نورِ سنگی،
نیرویِ کاملِ نور،
فروپوشیده در سنگین‌ترینِ خاموشی،
تا آن‌که یک غَلَیان
درخشادرخشِ شمشیرهایش را
برآورَد از خاک.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *