گِرودِک | گئورگ تراکْل

reference: https://www.pinterest.com/pin/579908889533898585/
شعر ترجمه: در میان شاعران آلمانی سرآغاز قرن بیستم، بیش از هر کس گئورگ هایم از وحشت‌های جنگ می‌سرود، و با نگاه متفاوت به مناسبات سیاسی، اقتصادی و اخلاقی جوامع اروپایی دوران خود، هر باره این پدیده‌ی ویران‌گر را در هیأت دیوی ترسیم می‌کرد ابعاد آن سترگ، و رفتارش پیش‌بینی‌ناپذیر. هایم خود دو سال پیش از آن که جنگ جهانی اول به راستی آغاز شود، در سانحه‌ای درگذشت. ولی چندان نکشید که وهم هراس‌انگیز شعرهای او واقعیّتی هولناک شد، آتش آن به جان انسان‌ها افتاد، و از جمله بسیاری شاعران هم‌نسل او را به کام مرگ راند.

گِرودِک

غرشِ اسلحه‌های مرگ‌بار،
شامگاهِ جنگلِ پاییزی را می‌آکند.
آفتاب، عبوسانه
از آسمانِ دشت‌های زرّین و دریاهای نیلی به کناره فرومی‌غلتد،
و سیاهیِ شب بر سرِ مردانِ جنگ و تقلّایِ جان‌دادنشان می‌افتد،
بر سر ناله‌های بی‌تابانه‌ی دهان‌های درهم‌شکسته‌شان.
سپس ابری سرخ، آرام،
بر بسترِ دشت فرومی‌نشیند:
ابری سرخ، ساکنِ آن خدایی خشمگین:
و این، خون‌های ریخته است، در خنکای مهتاب.
تمامی جادّه‌ها به فساد و فروپاشیِ ظلمانی می‌رسد.
در زیر شاخسارانِ زرّینِ شب و ستاره‌ها،
و در عمق دشت خاموش،
سایه‌ی خواهر به سلام ارواح کشته‌گان و سرهای خونین می‌آید.
و نی‌لبکهایِ گرفته‌یِ پاییزی آهسته در نی‌زار نوا بر‌می‌دارند.
آه ای سوگِ غرورآکند، ای محراب خارایین،
آتش سوزانِ روح را امروز رنجی سترگ آبشخور است:
رنجِ نوه‌های نازاده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.