هنگ کنگ ۱۹۹۷
بناهای این شهر را دیدهاید؟
بندبازانی بیسواد
بر داربستهایی نیی
که تا آسمان بالا میروند
ارزانترین جینها را خریدهاید؟
در گرانترین هتلهای جهان خوابیدهاید؟
در معابد پر از دود عود به سرفه افتادهاید؟
بوی عطرهای فرانسوی را به مشام کشیدهاید
که مثل ابر برفرازفاضلاب ها آویزانند
تقتق قمارخانهها را شنیدهاید؟
و غرش بازار بورس را؟
به جهانگردان توجه کردهاید؟
مثل شاهمیگوهایی صورتی
پشت پنجرههای رنگی اتوبوسها؟
که خسته از خرید مدام چشمهایشان را میمالند
نه. این شهر که در آن هزار گل میپژمرد
که دور زمانیست خیز بلندش را به جلو برداشته است
در باور نمیگنجد.
شبحیست، نشانهایست، وهمیست، اپراییست علمی ــ تخیلی
جعلیست معجزهگونه