می‌آیم | پابلو نرودا

reference: https://www.pinterest.com/pin/3448137209545126/
شعر جهان ــ می‌آیم ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: می‌آیم، می‌آیم، ای سنگ‌ها، درنگی! / گاهی به صدایی، یا به فصلی / ما می‌توانیم که در کنار یکدگر باشیم، یا یکی باشیم، / تا زندگی کنیم، یا بمیریم درین سکوتِ عظیمِ صلابت، / مادرِ تمامِ روشنایی‌ها. / گاه جاری می‌شویم / در آتشِ آتشفشان، یا در تنه‌یِ رود / یا در پیامِ پُرطراوتِ آرامشِ هوا / یا در غبارِ خشک دیارِ صحراها، / غبارِ میغِ فلزّین، / یا دورتر حتا، پدرِ قطبیِ سنگ، / یاقوتِ نیلگون یخ‌بسته، / قطبِ جنوب: / بدین‌گاه، یا بندرگاه، یا میلاد، یا مرگ، / ما سنگ خواهیم بود، شبِ بی‌کرانه، / عشقِ بی‌حراک، روشنایِ بی‌پایان، / نورِ ازلی، آتشِ مدفون، / غرورِ ملعونِ شورِ شدید خویش: / ستاره‌ی یکتایی که از آنِ ماست.

می‌آیم

می‌آیم، می‌آیم، ای سنگ‌ها، درنگی!

گاهی به صدایی، یا به فصلی
ما می‌توانیم که در کنار یکدگر باشیم، یا یکی باشیم،
تا زندگی کنیم، یا بمیریم درین سکوتِ عظیمِ صلابت،
مادرِ تمامِ روشنایی‌ها.

گاه جاری می‌شویم
در آتشِ آتشفشان، یا در تنه‌یِ رود
یا در پیامِ پُرطراوتِ آرامشِ هوا
یا در غبارِ خشک دیارِ صحراها،
غبارِ میغِ فلزّین،
یا دورتر حتا، پدرِ قطبیِ سنگ،
یاقوتِ نیلگون یخ‌بسته،
قطبِ جنوب:
بدین‌گاه، یا بندرگاه، یا میلاد، یا مرگ،
ما سنگ خواهیم بود، شبِ بی‌کرانه،
عشقِ بی‌حراک، روشنایِ بی‌پایان،
نورِ ازلی، آتشِ مدفون،
غرورِ ملعونِ شورِ شدید خویش:

ستاره‌ی یکتایی که از آنِ ماست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *