میخواهم بدانم از چه رو رودخانه میآید و میرود | روتخر کوپلاند

شعر جهان ــ میخواهم بدانم پیش از اینکه من هنوز نبودم / چشمانداز با رودخانه چگونه بودهاند / و چگونه خواهند بود وقتی من دیگر نباشم / میخواهم بدانم چشمانداز با رودخانه چه چیزی را / از نگاهم پنهان میکنند، چیست / آن چه نمیبینم و نمیشناسم / میخواهم بدانم از چه رو رودخانه میآید و میرود / چرا توسکاها و بیدها بر آن خم میشوند / اردکها آنجا شناورند، برهها مرا میبینند / چرا در بالا آسمان باز میشود / باد میوزد و آرام است، باران و آسمان صاف / چرا همه چیز اتفاق میافتد بی هیچ شوقی / بی هیچ منظوری.
میخواهم بدانم از چه رو رودخانه میآید و میرود
میخواهم بدانم پیش از اینکه من هنوز نبودم
چشمانداز با رودخانه چگونه بودهاند
و چگونه خواهند بود وقتی من دیگر نباشم
میخواهم بدانم چشمانداز با رودخانه چه چیزی را
از نگاهم پنهان میکنند، چیست
آن چه نمیبینم و نمیشناسم
میخواهم بدانم از چه رو رودخانه میآید و میرود
چرا توسکاها و بیدها بر آن خم میشوند
اردکها آنجا شناورند، برهها مرا میبینند
چرا در بالا آسمان باز میشود
باد میوزد و آرام است، باران و آسمان صاف
چرا همه چیز اتفاق میافتد بی هیچ شوقی
بی هیچ منظوری.
