به جستجوی قطرهی آبی بودم | پابلو نرودا

شعر ترجمه: به جستجوی قطرهی آبی بودم، / انگبینی، خونی: / همه چیزی به سنگ بدل گشته بود، / به سنگِ محض: / اشکدانه یا قطرهی باران، / آب، / در دلِ سنگ فرو میلغزید / انگبین یا خون / فراز میآمد / تا جوارِ عقیق. / رود / سیلانِ تابناک خویش را / به ذرّهها بدل سازد: / شراب / به جام اندر / فرو ریزد و / شعلهی آرام خویش را / در ساغرِ سنگ، برافروزد
به جستجوی قطرهی آبی بودم
به جستجوی قطرهی آبی بودم،
انگبینی، خونی:
همه چیزی به سنگ بدل گشته بود،
به سنگِ محض:
اشکدانه یا قطرهی باران،
آب،
در دلِ سنگ فرو میلغزید
انگبین یا خون
فراز میآمد
تا جوارِ عقیق.
رود
سیلانِ تابناک خویش را
به ذرّهها بدل سازد:
شراب
به جام اندر
فرو ریزد و
شعلهی آرام خویش را
در ساغرِ سنگ، برافروزد:
زمان بتازد
به سانِ رود گسیخته و
درختانِ سنگینِ مُرده در دلِ نجوایِ خویش را
از ریشه برکنَد،
همه چیزی به سوی صلابت درتازد
غبار و، پاییز،
کتابها و، درختان،
آب به راه خویش خواهد رفت:
وانگاه، آفتابی از سنگ
پرتوافکن خواهد شد
بر سرِ این همه سنگ.
