من عمودیام
اما ترجیح میدادم افقی باشم
من نه درختیام که ریشههایم در خاک باشد
و آنقدر مواد معدنی و عشق مادری بمکد
که هر فروردین به رنگ برگی درآید
نه زیبایی بستر باغیام
که آهها را به خود بکشم یا در نقشونگاری ظاهر شوم
غافل از اینکه بزودی پرپر خواهم شد
درخت در مقایسه با من جاودان است
و گل داوودی کوتاه، اما شگفتانگیز
و من در تمنای دوام یکی و جرات آن دیگریام
امشب در نور بینهایت کوچک ستارگان
درختان و گلها بوی خنک خود را میپراکنند
من در میانشان راه میروم اما به چشم هیچکدام نمیآیم
گاهی فکر میکنم وقتی در خوابم
بیش از همیشه شبیه آنها میشوم
افکارم تیره است
دراز که بکشم طبیعیترم
آنوقت من و آسمان در گفتگویی عریانیم
من وقتی به کاری میآیم که سرانجام بخوابم
آنوقت درختان مرا یک بار لمس خواهند کرد
و گلها برایم وقت دارند