القطرس | شارل بودلر

reference: pinterest.com
شعر ترجمه ــ آلباتروس، نام عظیمترین پرندهٔ دریایی است که پهنای بالهایش گاه از سه‌ونیم متر درمی‌گذرد. این مرغ که از معدود پرندگان بازمانده از عهد باستان است و می‌تواند ساعتها بی‌خستگی بر فراز پهنهٔ اقیانوس پرواز کند، الهام‌بخش آفرینش‌های بسیار بوده است. دو نمونهٔ مشهور این آثار یکی «چکامهٔ دریانورد پیر» (۱۷۹۸) بلندترین سرودهٔ ساموئل تیلور کالریج، شاعر بزرگ بریتانیاست که بسیاری آن را سرآغاز ادبیات رمانتیک این کشور می‌دانند، و دیگری «آلباتروس» سرودهٔ شارل بودلر، نمادگرای بزرگ فرانسوی. اما دو واژه در سرودهٔ بودلر، که سال‌ها در برنامهٔ درسی آموزشگاه‌های این کشور جای داشته، این شعر را برای ما خاص‌تر می‌کند؛ یکی از این دو واژه از عربی آمده و دیگری از فارسی. نخستین واژه، «قطرس» است که سیر ریشه‌شناختی جالبی دارد. این نام ظاهراً‌ نخست از عربی به پرتغالی و آنگاه به اسپانیایی رفته و سپس از نو به عربی بازگشته. واژهٔ دیگر با سیری مشابه «Azur» است که شاعر آسمان را از آن استعاره کرده و مترجمان به‌جای آن «سما» یا «سپهر» و مترادف‌هایی ازاین‌دست گذاشته‌‌اند، ‌حال‌آنکه این واژه هم اصل فارسی دارد که همان «لاژورد» (لاجورد) باشد، و با حفظ آن گیرایی استعارهٔ شاعر در فارسی به‌جا می‌ماند.

مرغ و آسمان و جان شاعر، و واژگان مسافر

آلباتروس، نام عظیمترین پرندهٔ دریایی است که پهنای بالهایش گاه از سه‌ونیم متر درمی‌گذرد. این مرغ که از معدود پرندگان بازمانده از عهد باستان است و می‌تواند ساعتها بی‌خستگی بر فراز پهنهٔ اقیانوس پرواز کند، الهام‌بخش آفرینش‌های بسیار بوده است.

دو نمونهٔ مشهور این آثار یکی «چکامهٔ دریانورد پیر» (۱۷۹۸) بلندترین سرودهٔ ساموئل تیلور کالریج، شاعر بزرگ بریتانیاست که بسیاری آن را سرآغاز ادبیات رمانتیک این کشور می‌دانند، و دیگری «آلباتروس» سرودهٔ شارل بودلر، نمادگرای بزرگ فرانسوی.

اما دو واژه در سرودهٔ بودلر، که سال‌ها در برنامهٔ درسی آموزشگاه‌های این کشور جای داشته، این شعر را برای ما خاص‌تر می‌کند؛ یکی از این دو واژه از عربی آمده و دیگری از فارسی.

نخستین واژه، «قطرس» است که سیر ریشه‌شناختی جالبی دارد. این نام ظاهراً‌ نخست از عربی به پرتغالی و آنگاه به اسپانیایی رفته و سپس از نو به عربی بازگشته. واژهٔ دیگر با سیری مشابه «Azur» است که شاعر آسمان را از آن استعاره کرده و مترجمان به‌جای آن «سما» یا «سپهر» و مترادف‌هایی ازاین‌دست گذاشته‌‌اند، ‌حال‌آنکه این واژه هم اصل فارسی دارد که همان «لاژورد» (لاجورد) باشد، و با حفظ آن گیرایی استعارهٔ شاعر در فارسی به‌جا می‌ماند.

 


 

القطرس

اغلب از برای خنده جاشوان
به بند می‌کنند قطرسان، کلان‌پرندگان بحر را
که بی‌خیال می‌روند هم ز پی
مسافرِ کشتیِ سُرَنده روی لجّه‌های تلخ را

و تا به‌روی عرشه‌شان نهند
شهریار لاژورد، ناشی و خجل،
رهاکند شرم‌بار، سپیدبال‌های بس بزرگ را
چو پاروان فتاده بر کنار

رهنورد بالدار، چه است سست و نابلد!
چقدر خنده‌آور و چه زشت، همان که بود بس قشنگ!
یکی بر نوکش زند به ریشخند با چپق
دیگریش سخره می‌کند، شلان، که می‌پرید لنگ!

جان شاعر است همچو این شاهزاد ابرها
همنشین تندر است و ساخرِ شکارچی
رانده گشته بر زمین میان قیل‌و‌قال‌ها
بازداردش ز راه رفتن آن عظیم‌بال‌ها

شارل بودلر، از دفتر «گل‌های شر»، ۱۸۶۱

 


L’albatros

Souvent, pour s’amuser, les hommes d’équipage
Prennent des albatros, vastes oiseaux des mers,
Qui suivent, indolents compagnons de voyage,
Le navire glissant sur les gouffres amers.

A peine les ont-ils déposés sur les planches,
Que ces rois de l’azur, maladroits et honteux,
Laissent piteusement leurs grandes ailes blanches
Comme des avirons traîner à côté d’eux.

Ce voyageur ailé, comme il est gauche et veule!
Lui, naguère si beau, qu’il est comique et laid!
L’un agace son bec avec un brûle-gueule,
L’autre mime, en boitant, l’infirme qui volait!

Le Poète est semblable au prince des nuées
Qui hante la tempête et se rit de l’archer;
Exilé sur le sol au milieu des huées,
Ses ailes de géant l’empêchent de marcher.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.