بوهمیِ من | آرتور رمبو

بوهمیِ من [۱] (خیالبافی)
به راه افتادم،
مشتهایم در جیبهای کت مندرسم بود؛
تنپوشم به خیالی میمانست؛
به زیر آسمان سفری را آغازیدم، ای الههی شعر!
و من بندهی تو بودم؛
خدای من، چه عشقهای پرشگفتی در سر داشتم!
تنها شلوارم سوراخ بزرگی داشت،
همچون بندانگشتیِ [۲] خیالباف
در دلِ این راه قافیه میکاشتم.
میخانهام دبِّ اکبر بود
و ستارگان درخشان
همهمه میکردند در آسمان.
و من در آن شامگاهان دلنشین سپتامبر
که چکههای شبنم را بر پیشانیام
همچون شرابی جانفزا میپنداشتم، بهشان گوش میدادم؛
و در دل سایههای وهمانگیز، همچنان که قافیه میساختم
بندهای کفشهای پارهام را چون سیمهای چنگ مینواختم،
با پایی نزدیکِ قلبم.
Ma Boheme
I went off with my hands in my torn coat pockets; my overcoat too was becoming ideal;
I travelled beneath the sky, Muse! and I was your vassel; oh dear me! what marvellous loves I dreamed of!
My only pair of breeches had a big hole in them.- Stargazing Tom Thumb, I sowed rhymes along the way.
My tavern was at the Sign of the Great Bear. – My stars in the sky rustled softly.
And I listened to them, sitting on the road-sides on those pleasant September evenings while I felt drops of dew on my forehead like vigorous wine;
and while, rhyming among the fantastical shadows, I plucked like the strings of a lyre the elastics of my tattered boots, one foot close to my heart!
[۱] اجتماعی از افراد دارای ذوق هنری که کولیوارانه و برخلاف زیست رایج جامعه، زندگی میکنند.
[۲] کوچولویِ بندانگشتی، شخصیت داستانیِ یکی از هشت افسانهی مشهور شارل پرو.
