من | پابلو نرودا

شعر ترجمه ــ من ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: این منام، / عریانِ کانی: / انعکاسِ تاری ژرفا: / شادمانام من / آمده از دوردستِ دور / از اعماقِ دورِ خاک: / آخرینام من، / دستها و، اندرون و، تن، / برهنه، / ریشه از بُنْ رگهها برکنده، / بیچرا دانستن، / بیامیدِ ماندن، / شده بازیچهی دستِ هوسِ انسانها / زندگانیْ محتوم / و فرو افتادن همچون برگ. /
من
این منام،
عریانِ کانی:
انعکاسِ تاری ژرفا:
شادمانام من
آمده از دوردستِ دور
از اعماقِ دورِ خاک:
آخرینام من،
دستها و، اندرون و، تن،
برهنه،
ریشه از بُنْ رگهها برکنده،
بیچرا دانستن،
بیامیدِ ماندن،
شده بازیچهی دستِ هوسِ انسانها
زندگانیْ محتوم
و فرو افتادن همچون برگ.
آه ازین تقدیرِ استمرارِ ظلمانی
اینکه سنگِ خارهیی ناساز باشی،
تختهبندِ محض، بیتغییر، سرد:
صخره بودم، صخرهی تاریک
و جدایی سخت و سنگین بود،
زخمِ یک میلاد بیگانه:
خواستار بازگشتام
سوی آن باور
مهدِ آرامش،
ژرفنای بطنِ مادرْسنگ
که ندانم چون و، کیْ از آن گسستم،
تا شوم بگسسته از هر بند.
