reference: https://www.pinterest.com/pin/68679963061379957/
شعر ترجمه ــ من ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: این من‌ام، / عریانِ کانی: / انعکاسِ تاری ژرفا: / شادمان‌ام من / آمده از دوردستِ دور / از اعماقِ دورِ خاک: / آخرین‌ام من، / دست‌ها و، اندرون و، تن، / برهنه، / ریشه از بُنْ رگه‌ها برکنده، / بی‌چرا دانستن، / بی‌امیدِ ماندن، / شده بازیچه‌ی دستِ هوسِ انسان‌ها / زندگانیْ محتوم / و فرو افتادن همچون برگ. /

من

این من‌ام،
عریانِ کانی:
انعکاسِ تاری ژرفا:
شادمان‌ام من
آمده از دوردستِ دور
از اعماقِ دورِ خاک:

آخرین‌ام من،
دست‌ها و، اندرون و، تن،
برهنه،
ریشه از بُنْ رگه‌ها برکنده،
بی‌چرا دانستن،
بی‌امیدِ ماندن،
شده بازیچه‌ی دستِ هوسِ انسان‌ها
زندگانیْ محتوم
و فرو افتادن همچون برگ.

آه ازین تقدیرِ استمرارِ ظلمانی
این‌که سنگِ خاره‌یی ناساز باشی،
تخته‌بندِ محض، بی‌تغییر، سرد:
صخره بودم، صخره‌ی تاریک
و جدایی سخت و سنگین بود،
زخمِ یک میلاد بیگانه:

خواستار بازگشت‌ام
سوی آن باور
مهدِ آرامش،
ژرفنای بطنِ مادرْسنگ
که ندانم چون و، کیْ از آن گسستم،
تا شوم بگسسته از هر بند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *