بر پشتبام…
بر پشتبام درختان هم قوز کردهاند
خمیده مانند مادربزرگ بر تختخوابی
اگر به اتاقها میرویم غرولند میکند
داستانها و دعاهای نامفهوم را آه میکشد
در امتداد پنجرههای بخارگرفته
نامهایمان آرام به پایین چکه میکنند
اینجا زندگی کردیم
و دیگر نخواهیم آمد.