عیادت بیمار | یودیت هرتزبرخ

reference: pinterest.com
شعر ترجمه ــ پدرم ساعت‌ها، خاموش کنار تختخوابم نشسته بود / وقتی کلاهش را بر سر می‌گذاشت / گفتم، حالا، این گفتگو / را راحت می‌توان جمع‌بندی کرد / گفت نه، جداً نه / اما تو باید همه‌ی تلاش‌ات را بکنی.

عیادت بیمار

پدرم ساعت‌ها، خاموش کنار تختخوابم نشسته بود
وقتی کلاهش را بر سر می‌گذاشت
گفتم، حالا، این گفتگو
را راحت می‌توان جمع‌بندی کرد
گفت نه، جداً نه
اما تو باید همه‌ی تلاش‌ات را بکنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.