دُردرِخت | مارسل پروست

شعر جهان ــ آسمانت همیشه / اندکی آبی / صبحگاهانت اغلب / کمی بارانی / دُردرِخت شهرِ به‌غایت زیبا / گورستانِ اوهامِ محبوبم / به‌گاهِ تلاش برای ترسیمِ نهرها / و سقف‌ها و ناقوس‌های تو، / گویی عشق می‌ورزم به موطن‌ خویش. / خشک می‌شود اما به‌سرعت، / خورشید و ناقوس‌ها، / برای عشاءِ ربانی و نان‌شیرینی‌ها. / و ناقوس درخشانِ تو، این آسمانِ آبی / می‌بارد اغلب و / بالاتر باز هم همیش

دُردرِخت 

آسمانت همیشه
اندکی آبی
صبحگاهانت اغلب
کمی بارانی
دُردرِخت شهرِ به‌غایت زیبا
گورستانِ اوهامِ محبوبم
به‌گاهِ تلاش برای ترسیمِ نهرها
و سقف‌ها و ناقوس‌های تو،
گویی عشق می‌ورزم به موطن‌ خویش.
خشک می‌شود اما به‌سرعت،
خورشید و ناقوس‌ها،
برای عشاءِ ربانی و نان‌شیرینی‌ها.
و ناقوس درخشانِ تو، این آسمانِ آبی
می‌بارد اغلب و
بالاتر باز هم همیشه
اندکی آبی‌ست.

 

 

 

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.