تمشکها
بر حرفنگارهی بوتههای شعر در جادهای که نه به دوردست اشیا میرود و نه راهی به ذهن میبرد، میوههای خاصی از تراکم فضاهای پرشده از یک قطره جوهر ساخته شدهاند.
*
سیاه، قرمز و خاکی همه بر خوشه، به تصویری از یک خانوادهی عجیب در سنین مختلف بیشتر شبیهاند تا یک تلاش پرزحمت برای چیدنشان.
نظر به بیقوارگی دانهها نسبت به گوشت، پرندگان رغبتی به آنها ندارند، پس چیز کمی از آنها باقی میماند که از منقار تا مقعد پیموده میشود.
*
اما شاعر در مسیر پرسهزدنهای حرفهی خویش دانهای را به تأمل برمیدارد: یا خود میگوید:
«پس این گونه است که تلاش ساقهی ترد گلی هر چند در حفاظ خاربوتهها به شکیبایی بر میدهد. شاهتوتها رسیدهاند ــ درست مثل شعر من.»