تبلیغات
اما به کجا می رویم؟
«نگران نباش، نگران نباش»
وقتی که تاریک شود وقتی که سرد؟
«نگران نباش»
اما
«با موسیقی»
چه باید کرد؟
«خوش باش و با موسیقی»
و اندیشه کردن؟
«خوش باش»
و در مقابله با پایان؟
«با موسیقی»
به کجا ببریم
«بهترین»
پرسشهامان را و هراس همهی سالها را؟
«به رویا شویی، نگران نباش، نگران نباش»
اما چه خواهد شد؟
«بهترین»
وقتی سکوت مرگ
«سر برسد»
در این شعر ، که یکی از مشهورترین اشعار اینگهبورگ باخمن است و در اکثر آنتالوژیهای شعر آلمانی آمده است، ما با گفتگویی دوصدایی روبرو هستیم که یکی سوالهای هستیشناسانهای را مطرح میکند و دیگری با زبان تبلیغاتگونهای به او پاسخ میدهد و سعی دارد پرسشکننده را قانع کند که جای هیچ گونه نگرانی نیست و همه چیز را با سرخوشی، و موسیقی (از نوع تخدیرکنندهی آن) میتوان به فراموشی سپرد. در متن اصلی صدای دوم به شکل خطوط شکسته آمده است، من علاوه بر خط شکسته آنها را در گیومه هم قرار دادهام که صدای دوم مشخصتر شود. این شعر در آلمانی هم به شکل خطهای نامنظم و بدون وزن یا قافیه نوشته شده است. و اغلب پاسخها به پایان نرسیده صدای دوم در آنها دخالت میکند. برای واضحشدن پرسشها شاید بهتر باشد یک بار جملاتی که در گیومه نیستند به تنهایی خوانده شوند. چون پاسخها فقط: «نگران نباش»،«خوش باش»، «با موسیقی» و از این قبیل است که به نوعی تبلیغ فلسفهی دمغنیمتشمر میباشد یا «خوش باش دمی که زندگانی این است،» تنها در آخرین پرسش است که دو صدا به هم میپیوندند و یک مفهوم را القا میکنند: سر رسیدن سکوت مرگ را. در مقابل این پرسش صدای تبلیغات جوابی ندارد و در نتیجه پژواک صدای پرسشکننده میشود. کلمهی «رویاشویی» که شبیه «مغزشویی است یکی از کلمات کلیدی این شعر است و در واقع آن چیزی را مطرح میکند که تبلیغات با همه میکند. عنوان شعر، که تبلیغ یا تبلیغات (Reklame) است، در زبان آلمانی میتواند معنای پنهانتر شکایت کردن (reklamieren) را هم در خود داشته باشد، درواقع پرسشکننده بهعنوان شاکی پرسشهای خود را مطرح میکند و جوابهایی که میشنود درواقع فقط آرامشدهندهاند تا قانعکننده.