غبیرا | مارینا تسوتایوا

شعر ترجمه ــ غبیرا با خوشهٔ سرخش درخشيد / برگها فرو افتادند. / من زاده شدم. / ناقوس كليسا / از هر سو نواخته شد. / آن روز شنبه بود: / روز يوحناى حكيم / و من تا به امروز /
هنوز هم دلم مىخواهد / خوشهٔ تلخ غبیرای داغ را / به دندان بگیرم.
غبیرا
غبیرا با خوشهٔ سرخش درخشيد
برگها فرو افتادند.
من زاده شدم.
ناقوس كليسا
از هر سو نواخته شد.
آن روز شنبه بود:
روز يوحناى حكيم
و من تا به امروز
هنوز هم دلم مىخواهد
خوشهٔ تلخ غبیرای داغ را
به دندان بگیرم.
١٩١٦
Красною кистью
Рябина зажглась.
Падали листья.
Я родилась.
Спорили сотни
Колоколов.
День был субботний:
Иоанн Богослов.
Мне и доныне
Хочется грызть
Жаркой рябины
Горькую кисть.
۱۹۱۶
