غبیرا | مارینا تسوتایوا

reference: https://www.pinterest.com/
شعر ترجمه ــ غبیرا با خوشهٔ سرخش درخشيد / ‎برگ‌ها فرو افتادند. / ‎من زاده شدم. / ‎ناقوس كليسا / ‎از هر سو نواخته شد. / ‎آن روز شنبه بود: / ‎روز يوحناى حكيم / ‎و من تا به امروز / ‎هنوز هم دلم مى‌خواهد /‎ خوشه‌ٔ تلخ غبیرای داغ را / به دندان بگیرم.

غبیرا

‎غبیرا با خوشهٔ سرخش درخشيد
‎برگ‌ها فرو افتادند.
‎من زاده شدم.
‎ناقوس كليسا
‎از هر سو نواخته شد.
‎آن روز شنبه بود:
‎روز يوحناى حكيم
‎و من تا به امروز
‎هنوز هم دلم مى‌خواهد
‎خوشه‌ٔ تلخ غبیرای داغ را
به دندان بگیرم.

‎١٩١٦

 


Красною кистью
Рябина зажглась.
Падали листья.
Я родилась.
Спорили сотни
Колоколов.
День был субботний:
Иоанн Богослов.
Мне и доныне
Хочется грызть
Жаркой рябины
Горькую кисть.

۱۹۱۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.