عقیق دریایی | پابلو نرودا

reference: https://www.pinterest.com/pin/5699937022267315/
شعر ترجمه ــ گاه می‌خوابم، بازمی‌گردم / به سرآغاز، / فرو می‌افتم در میانِ هوا / رها می‌شوم از جای جبلّیِ خویش، / به سانِ سرِ خوابناک طبیعت، / و در میان غوطه‌ی رؤیاهام / بیدار می‌شوم / در پایِ سنگ‌هایِ سترگ.

لبانِ بلندِ عقیقِ‌ دریایی،
دهان‌های صف در صف،
بوسه‌های وزان،
رودْبارانی که آب‌های آبی خود را
از آوازِ سنگِ پادرجای به یغما بردند.

می‌شناسم من
شاهراهی را که درازناش
قرنی به قرنِ دیگری گذر دارد
تا آن‌که آب یا گیاه یا آتش
بدل شود به رُزی ژرف
به چشمه‌یی از چکه‌هایِ فشرده‌ی کوچک
به مرده‌ریگِ سنگواره‌ها.

گاه می‌خوابم، بازمی‌گردم
به سرآغاز،
فرو می‌افتم در میانِ هوا
رها می‌شوم از جای جبلّیِ خویش،
به سانِ سرِ خوابناک طبیعت،
و در میان غوطه‌ی رؤیاهام
بیدار می‌شوم
در پایِ سنگ‌هایِ سترگ.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *