صدف |‌ فرانسیس پونژ

reference: pinterest.com
زیر سپهری (اگر درست بگویم) صدفی، آسمان‌های بالا بر آسمان‌های زیرین فرو می‌ریزند، تنها چالابی درست می‌کنند، توده‌ای چسبناک و یشمی‌رنگ که روان است و جمع می‌شود پیشِ بینی و چشم‌ها، با حاشیه‌ای از تور تیره‌رنگ.

صدف

صدف به درشتی سنگریزه‌ای نسبتاً بزرگ، ریزتر است، رنگش کمتر یک‌دست، سپید درخشان است. جهانی است سرسختانه فروبسته. اما می‌توان بازش کرد: محکم در دست با پارچه‌ای گرفت و با کارد ارّه‌ایِ کُند چندبار تلاش کرد.

انگشت‌های حریص بریده می‌شوند و ناخن‌ها می‌شکنند. کاری است خشن. ضربه‌های پی‌درپی پوسته‌اش را زخم می‌زنند مثل دایره‌ای سپید، شبیه هاله‌ها.

درونش جهانی از امکانات برای خوردن و نوشیدن، دنیایی به کمال.

زیر سپهری (اگر درست بگویم) صدفی، آسمان‌های بالا بر آسمان‌های زیرین فرو می‌ریزند، تنها چالابی درست می‌کنند، توده‌ای چسبناک و یشمی‌رنگ که روان است و جمع می‌شود پیشِ بینی و چشم‌ها، با حاشیه‌ای از تور تیره‌رنگ.

گاهی به‌ندرت دانه‌ای در گلوی صدفی‌اش مروارید می‌شود که آدمی بی‌درنگ زینت و زیورش می‌سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.