بهتر نیست بروم…
بهتر نیست بروم؟
غمگین باشم و بروم؟
و بالاخره زندگی را بیاهمیت ببینم
شانههایم را بالا بیاندازم
و بروم؟
دنیا را رها کنم (یا به کس دیگری بدهم) فکر کنم:
تا همنجا بس است
و بروم؟
به دنبال دری باشم
و اگر دری نیست: دری بسازم
با احتیاط آن را باز کنم
و بروم – یا با سرگرمیهای کوچک سر کنم؟
و بمانم؟
بمانم؟