نشانهها
برای کارمن برونا
مرا در رکاب گرگی خواهی دید
وقتی که ساعتها خرد میکنند و میریزند شهوتشان را کنار جادهها
و شهرها مثل قارچ بر دشتهای زیبا میرویند
همه مستاند اما سکوت پابرجاست
مژگان ژرف و بلندی که
در را به روی ما باز میکند
ما مثل سنگها بودیم در رودخانهٔ گدازهها
ما مثل شعله بودیم بر بستر سنگ
ما کم بودیم و بسیار بودیم و یکی بودیم
با چهرهای پنهان
ما مردگانی زنده بودیم با دندانهای بسیار
نگاه دیوانهٔ تو راه را برای من آماده میکند
ما خوابگردها بودیم و سپس
زندگی گذشت
زنان سوررئالیست
مثل گردبادی سرخ در وسط آسمان
ما ارواح گمشدهای که
با قطبنمای دستهایمان،
جهان اشیائ تسخیرشده را لمس کردیم
هستند رقصندگان دیوانهای
که شلنگانداز از آسمان میگذرند
از طنابی به طنابی مثل کبریتهای روشن
رقصندگان دیوانهای هستند
که از مغاک میجهند
با طناب بندبازی خودکشی خویش.