سکوت | پابلو نرودا
شعر جهان ــ سکوت ــ پابلو نرودا ــ ترجمهٔ فواد نظیری: سکوتْ فشرده میشود / در ژرفنای یکی سنگ، / دایرههای شکسته فروبستهاند: / جهانِ لرزان، / جنگها، پرندهها، خانهها، / شهرها، قطارها، جنگلها، / موجی که بازمیگوید پرسش دریا را، / دالانِ بیپایانِ سپیدهدمان، / جملهگی در میرسند به سنگ، گردوی آسمان: / یکی گواهِ گوهرین. / سنگِ گَردناک گذرگاه / پدرو را میشناسد و، نیاکاناش را / آبی را میشناسد که میلاد وی ازوست: / او کلامِ گنگِ زمین است: / هیچ نمیگوید: زان روی که وارثِ / سکوتِ قدیم و / دریای بیحراک و / خاک تهیست. / سنگ بدان جا بود، پیش از باد، / پیش از انسان، پیش از سپیدهدمان، / نخستین جنبشاش / نخستین موسیقیِ رودخانه بود.
سکوت
سکوتْ فشرده میشود
در ژرفنای یکی سنگ،
دایرههای شکسته فروبستهاند:
جهانِ لرزان،
جنگها، پرندهها، خانهها،
شهرها، قطارها، جنگلها،
موجی که بازمیگوید پرسش دریا را،
دالانِ بیپایانِ سپیدهدمان،
جملهگی در میرسند به سنگ، گردوی آسمان:
یکی گواهِ گوهرین.
سنگِ گَردناک گذرگاه
پدرو را میشناسد و، نیاکاناش را
آبی را میشناسد که میلاد وی ازوست:
او کلامِ گنگِ زمین است:
هیچ نمیگوید: زان روی که وارثِ
سکوتِ قدیم و
دریای بیحراک و
خاک تهیست.
سنگ بدان جا بود، پیش از باد،
پیش از انسان، پیش از سپیدهدمان،
نخستین جنبشاش
نخستین موسیقیِ رودخانه بود.
