سیتِر
در صمیمیت گلبوتهها
شادکامیهای ما
به هوا برخاسته
و پناهشان داده اکنون
سایهروشنِ کلبهای
بهلطف نسیم تابستان
که در گذر است
بوی خفیف گلسرخ
با عطر تنش
در هم آمیخته است
همانگونه که چشمهایش
وعده داده بود،
والاست شهامتِ او
و میسوزد لبهایش
از تبی نفیس
عشق فرو مینشانَد
همهی هوسها را
بهجز تشنگی
و خنکای شهد و شراب
در امانمان میدارد
از کوفتگیهای تن