اندوه | آنا آخماتووا

reference: https://www.pinterest.com/
شعر جهان ــ و اکنون تو ای اندوه تازه‌ / چون مار بوا بسته‌ای راه نفسم را / و دریای سیاه غرش بر‌می‌آورد / آنگاه که رد بالین مرا می‌گیرد

 

اندوه

و اکنون تو ای اندوه تازه‌
چون مار بوا بسته‌ای راه نفسم را
و دریای سیاه غرش بر‌می‌آورد
آنگاه که رد بالین مرا می‌گیرد

 


А теперь! Ты, новое горе,
Душишь грудь мою, как удав…
И грохочет Чёрное море,
Изголовье моё разыскав.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.