از خواب حرف زدن | | ایلما راکوزا

شعر ترجمه ــ از بيداری شبها / از درنگهای نابهجا و مردد / گاهی كه زوزه میكشد روباه / گاهی كه سوت میكشد آمبولانس / گاهی كه سرد میشود عرق / گاهی كه كودك در مجاورت آن / تنهايی خود را میآزمايد و بیصدا / تلفن چنين سبز چشمك میزند چرا
از خواب حرف زدن
از بيداری شبها
از درنگهای نابهجا و مردد
گاهی كه زوزه میكشد روباه
گاهی كه سوت میكشد آمبولانس
گاهی كه سرد میشود عرق
گاهی كه كودك در مجاورت آن
تنهايی خود را میآزمايد و بیصدا
تلفن چنين سبز چشمك میزند چرا
