از خواب حرف زدن
از بيداری شبها
از درنگهای نابهجا و مردد
گاهی كه زوزه میكشد روباه
گاهی كه سوت میكشد آمبولانس
گاهی كه سرد میشود عرق
گاهی كه كودك در مجاورت آن
تنهايی خود را میآزمايد و بیصدا
تلفن چنين سبز چشمك میزند چرا
از خواب حرف زدن
از بيداری شبها
از درنگهای نابهجا و مردد
گاهی كه زوزه میكشد روباه
گاهی كه سوت میكشد آمبولانس
گاهی كه سرد میشود عرق
گاهی كه كودك در مجاورت آن
تنهايی خود را میآزمايد و بیصدا
تلفن چنين سبز چشمك میزند چرا