عروس سیاه‌پوست | گوتفرید بن

reference: https://www.pinterest.com/
گوتفرید بن (زادهٔ ۲ می ۱۸۸۶ منسفلد، آلمان – درگذشتهٔ ۷ ژوئیهٔ ۱۹۵۶، برلین) شاعر، نویسنده و پزشک آلمانی بود که پنج باز نامزد دریافت جایزهٔ‌نوبل ادبی شده بود. بدبینی اکسپرسیونیستی و تداعی‌های انحطاط‌گرایانهٔ او بلافاصله پس از جنگ جهانی اول، به‌تدریج به فلسفهٔ پراگماتیسمی تبدیل شدند. بن احتمالا به‌عنوان مهم‌ترین شاعر آلمانی پس از جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. او که فرزند یک روحانی لوتری بود، در دانشگاه ماربورگ الهیات خواند، سپس برای آموزش نظامی ــ پزشکی به آکادمی آنجا منتقل شد و متخصص بیماری‌های مقاربتی و پوستی شد. او در کشتی‌های تفریحی به طبابت پرداخت و از این طریق دریای مدیترانه را ــ که در شعرهای او فراوان تکرار می‌شد ــ شناخت. گوتفرید در جنگ جهانی اول به‌عنوان یک افسر آلمانی، سرپرست پزشکی زندانیان و روسپی‌ها در بروکسل اشغالی شد. انحطاط و جنبه‌های پزشکی زوال اشارات مهمی در اشعار اولیهٔ او بودند که با مرگ همسر اولش (۱۹۱۴) و خودکشی دوست بازیگرش نیز تحت‌الشعاع قرار گرفتند. اولین و سومین مجموعه اشعار او سردخانه (۱۹۱۲) و گوشت تن (۱۹۱۷) نام داشتند. این پزشک و نویسندهٔ آلمانی در رژیم نازی به دلیل اکسپرسیونیسم و علی‌رغم دیدگاه‌های سیاسی راست‌گرایانه‌اش، هم به‌عنوان نویسنده و هم به‌عنوان پزشک مجازات شد. در سال ۱۹۳۷، انتشار آثارش ممنوع شد و او برای فرار از آزار و اذیت، دوباره به ارتش پیوست. بن در سال ۱۹۴۸ با انتشار «شعرهای ایستا» و ظهور همزمان اشعار قدیمی‌اش توجهات ادبی را به خود جلب کرد. او تا سن ۶۸ سالگی در حالی که می‌نوشت، به طبابت نیز می‌پرداخت. کاهش تدریجی بدبینی بن، در زندگینامهٔ خودنوشتش با نام «زندگی دوگانه» (۱۹۵۰) به خوبی منعکس شده‌است. گزیده‌های وسیعی از آثار شعر و نثر او با ترجمهٔ انگلیسی با نام «چشم انداز اولیه» (۱۹۶۱) منتشر شدند.

عروس سیاه‌پوست

افتاده بود بر بالشی خونی

گردن طلایی زنی سفیدپوست

بیداد می‌کرد خورشید در موهایش،

زبان می‌کشید بر ران‌های بلند و روشنش،

و زانو می‌زد پیش پستان‌های قهوه‌ای‌رنگش،

که هنوز رنگ بارداری و زایمان بر خود ندیده بود.

کنارش مرد سیاه‌پوستی افتاده بود

چشمان و پیشانی‌اش له شده در زیر سم اسبان

دو انگشت کثیف پای چپش

فرورفته به گوش سفید و کوچک زن

زن اما آنجا چون عروسی خوابیده بود

بر درگاه نشاط اولین عشقش

که مانند بسیاری از معراج‌ها

آلوده بود به خون گرم و جوان.

تا اینکه چاقو را به گلوی سفیدش فرو کردند

و حفاظی ارغوانی از خون مرده

به دور کفل‌هایش کشیده شد.

از همین مترجم

از شعرهای دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.