افول شاعران اقلیت
آن بویر شاعر و نویسنده آمریکایی را پیشترها با ترجمه چند کار رادیکال (تجاوز و …) معرفی کرده بودم. سعی کردم در انتخاب و ترجمهٔ این شعرِ بخصوص، نوع برخورد او با زبان و آفریدن متنی سخت-ساز در چینش مضرس کلمات، را باز تجربه کنم. گویی کوهی است جوان با خرسنگهای خشن که از دل چینههای پیر و فرسوده و هوازده سر زده است با انرژی ماگمایی بیرحمی اندوخته در پی و پایههایش که هر لحظه آزادشدنشان را انتظار داری.
(این گاو است با شاخ مچالهشده)
۱.
زمانی میاندیشیدم ما زیبا بودیم زیرا که جانور بودیم
زمانی چندتایی خوک یافتم، چقدر چاق و صورتی!
بیاهمیت! مجبور متعالی!
خوکهای عوضی، شبه متعارف خمیده با هجاهای خرخر.
۲.
زمانی میاندیشیدم ما زیبا بودیم چرا که معنایی نداشتیم.
۳.
زمانی میاندیشیدم ما زیبا بودیم زیرا که مایل بودیم
یا ایستاده بر پاشنههایمان، خیره از پنجرهها،
در فکر چیزی یا چیز دیگری در باب نور.
یا در فکر «چیزی» ــ مشکوک بودیم، همهمهکنان،
کشیده ــ مقدمتاً ــ سپس
به دون ژوان بازمیگردیم. او شروع کرد به شنیدن کلمات جدید، و تکرار آنها
۴.
زمانی میاندیشیدم ما زیبا بودیم بخاطر «دلهدزدی»
«هیچی» «گایش» «آتش» «بامداد» «جعلی»
«تجزیه» «دهفرمان» «گاو»
«فن» «ستارگان» «سگ» «چطور»
۵.
زمانی میاندیشیدم ما زیبا بودیم زیرا که نتوانستیم ترانهها بسراییم.
«آه هوا، غرور، پر، اینجا، سگک ببند»