کبوتر اشتباه کرده است
کبوتر اشتباه کرده است.
چه اشتباهی.
سوی شمال رفت، به جنوب رسید.
فکر کرد گندم، آب است.
چه اشتباهی.
فکر کرد دریا، آسمان است
و شب، بامداد.
چه اشتباهی.
ستارهها، قطرههای شبنم،
و گرما، برف
چه اشتباهی.
که دامنت، پیراهنش بود،
و دلت، لانهاش.
چه اشتباهی.
(او بر ساحل خوابید،
تو بر بالای شاخهای.)