خورشید ما را دیوانه می‌کند | کارمن برونا

reference: pinterest.com
شعر ترجمه ــ خورشید ما را دیوانه می‌کند / ای نان تنبور، قلب گل سرخ! / ما را به خفاش‌های ملتهب تبدیل می‌کند، / در پروانه‌های توهم‌زده / که قرار است بر شعلهٔ چراغ‌ها بمیرند / و لطافت گل آبی‌ کتان، / انفجار آفتابگردان / خیره از برف‌دانه‌ها، / بوی نعنا سوار بر اسب صورتی / در سرازیری زیرزمین، / لرزش گندم / بلاهت افیون، / تب خشخاش...

خورشید ما را دیوانه می‌کند

خورشید ما را دیوانه می‌کند
ای نان تنبور، قلب گل سرخ!
ما را به خفاش‌های ملتهب تبدیل می‌کند،
در پروانه‌های توهم‌زده
که قرار است بر شعلهٔ چراغ‌ها بمیرند
و لطافت گل آبی‌ کتان،
انفجار آفتابگردان
خیره از برف‌دانه‌ها،
بوی نعنا سوار بر اسب صورتی
در سرازیری زیرزمین،
لرزش گندم
بلاهت افیون،
تب خشخاش
در کانال‌ها به زمان فراغت،
این همه برای زندگی ما فریاد می‌زنند، زندگی ما را می‌بلعند،
توهمات قدیمی ما
آنچه امید نامیدیم،
بازی کودکان،
گل دیواری در میان گرد و غبار طلایی بریده شد
و چشم‌ها با مردمکان تهی به رودخانه انداخته‌.
گل ــ گونهٔ یکی فرشته‌ را به ما می‌بخشد،
خورشید
معصومیتی بدونِ درد،
دریایی از صدف‌ها،
عطر پیچک،
طعم لفاف نقره‌ای و آب نبات ترش،
اما پیش روی ما کودک رنج‌دیده هنوز ایستاده است،
کودک تحقیرشده
کودک غمگین مناطق آبی‌رنگِ دور،
او که مشت های گره کرده دارد
او که گریه‌های جانکاه دارد
با آینه‌های شکسته،
شبنم خونین و
ماه پاره‌پاره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.