ترانهی شبانهی رهنورد | یوهان ولفگانگ فونگوته

این ترانهی کوتاه، گذشته از جانمایهی شخصیای که برای گوته دارد، تلفیقی دلنشین از شعر و فلسفه است. نگاه گوته مینماید که به تماشای جلوههای زیبای طبیعت مشغول باشد، اما همزمان مانند مولانا سیرِ تکاملیِ هستی را هم میبیند و انتقال میدهد.
ترانهی شبانهی رهنورد
بر پشتهی همهی کوهها
آرامش جای خوش کرده است.
در همهی سرشاخهها
نفسِ نسیمی را هم
درنمییابی.
پَرَنْدَکان در جنگل خاموش شدهاند.
لختی شکیب کن، که تو نیز
زود باشد که آرام گیری.
