زبانهایی هستند | میریام فان هی

شعر ترجمه ــ زبانهایی هستند که در آن / گذشته را نمیتوانی بیان کنی / فقط زمان حال دارد / حالا باران میبارد و تو / چهره و دستانت را بهسوی آسمان گرفتهای / گویی که از آسمان کاغذهای رنگی ریز، میریزد / و تو هنوز جوانی / انگار آنجا، در آسمان معجزهای رخ میدهد / و تو آزادی مثل باد / میتوانی هر تصمیمی بگیری / مثلا رفتن، دیگر چیزی ننوشتن، / یا دوباره وارد شدن و ماندن.
زبانهایی هستند
زبانهایی هستند که در آن
گذشته را نمیتوانی بیان کنی
فقط زمان حال دارد
حالا باران میبارد و تو
چهره و دستانت را بهسوی آسمان گرفتهای
گویی که از آسمان کاغذهای رنگی ریز، میریزد
و تو هنوز جوانی
انگار آنجا، در آسمان معجزهای رخ میدهد
و تو آزادی مثل باد
میتوانی هر تصمیمیبگیری
مثلن رفتن، دیگر چیزی ننوشتن،
یا دوباره وارد شدن و ماندن.
