شعر جهان: کارل کرُلو (۱۹۹۹-۱۹۱۵) از شاعران شاخص آلمانی، بعد از جنگ جهانی دوم است. اما وی برخلاف برخی شاعران همدورهی خود مانند پائول سلان و اینگه بورگ باخمن، از مصائب جنگ به زبانی پر رمز و استعاره پناه نبرد، و در همهحال جانب روشنی موضوع و رسایی کلام را نگاه داشت هرچند که لحنی گلایهآمیز و چشمپوشیای بدبینانه به شعرهای اغلب کوتاهش راه یافتند. نگاه کرُلو در این شعر تصویری را درمییابد که که برای پارکهای شهرهای اروپایی سنخوار است: گِرد هم نشستن، یا ایستادن مردانی پیر که به زودی درمییابیم بازنشستگانی نیستند که میتوانند پس از ساعتی مصاحبت در زیر درختان سرسبز و بلند به سراغ خانه و زندگی مختصر اما مرتّب خود بروند بل آسمانجلهای بیسرپناه و الکلزدهای هستند که پیشترها بیایانگرد خوانده میشدند، چرا که از شهری به شهری میرفنتد و با آمیزهای از کار و گدایی، درویشوار هر کجا که میرسید شب را به روز و زمستان با به بهار میرساندند ولی امروزه، با پیدایش صنعت درون شهرهای بزرگ اسیر شدهاند.