هایکوهای مرگ | (سی هایکو از سی شاعر ژاپن)

reference: pinterest.com
شعر ترجمه ــ هایکو ــ هاکوتوُ (مرگ: ۱۷۳۵)‌‌ / سرده‌ها جوانه داده‌اند‌ / و من / که منکر تن‌پروران بودم / تا دیروقت / در خواب / سِنتُکو (مرگ: ۱۷۲۶)‌‌ / مانند یخ / در کوه‌‌ / ‌ که تمام سال نمی‌پاید / رای‌شی (مرگ: ۱۷۹۵)‌‌ / تو اما / تا به امروز / وظیفه‌ات را انجام داده‌ای‌ / مترسک پیر / سِیرا (مرگ: ۱۷۹۱)‌‌‌ / قایق را به آب می‌اندازم / کفش‌ها را می‌کَنَم / ماه / در آب‌

هایکوهای مرگ (سی هایکو از سی شاعر ژاپن)

این هایکوها از کتاب Japanese Death Poems، و بر اساس متن انگلیسی ترجمه شده‌اند. هایکوهایی که در ادامه می‌خوانید، غالباً از آخرین جملات و گزین‌گویه‌هایی‌‌اند که شاعرانشان به زبان آورده‌اند.

 

آتسو‌جین (مرگ: ۱۸۳۶)

زمین و فلز

به پایان می‌رسد
نفس‌هایم

ماه و موج
ادامه می‌دهند
‌ ‌
‌‌‌‌


 

بایسِی (مرگ: ۱۷۴۵)
‌‌‌
جزیرهٔ ابدیت

سنگ‌پشتی
خشک می‌کند لاکش را
با اولین پرتوهای نورِ سال



بایکا (مرگ: ۱۸۴۳)

اگر که دود دیدید
خیالتان نباشد

پسماند جالیز را آتش زده‌اند


 

بایکوُ (مرگ: ۱۹۰۳)

فرو می‌ریزند
شکوفه‌های آلوچه

به آسمان می‌نگرم:
ماهِ تُردِ صاف



کیورای (مرگ: ۱۷۰۴)

‌می‌نگرم
به نوری که
کف دستم رو به خاموشی‌ست

کرم شب‌تاب


 

چُــها (مرگ: ۱۷۴۰)

‌دریای خشم‌آلود
تکه‌ای یخ را
پرتاب می‌کند
به آن‌سوی بارانداز



اِنشی (مرگ: ۱۹۰۰)

‌هر آنچه می‌جنبد
رو به پایان دارد

درختِ بیدِ پیچ‌در‌پیچ


 

فوکاکو (مرگ: ۱۷۵۳)

‌پوستهٔ خالیِ جیرجیرک

عریان رفتیم
آن‌گونه که آمدیم



بانزان (مرگ: ۱۷۳۰)

‌وداع

من نیز می‌گذرم
چنان که هر چیز دیگری

شبنمی
روی چمن



هاکوتوُ (مرگ: ۱۷۳۵)

‌سرده‌ها جوانه داده‌اند

و من
که منکر تن‌پروران بودم
تا دیروقت
در خواب


 

ایچیشی (مرگ: ۱۷۴۶)

‌از چه باخبر شدی؟

صدایی…
آواز خزان



ژُوا (مرگ: ۱۸۷۵)

‌ماه دوم سال است:

با کلاه حصیری بر سر
به خانه باز می‌گردم


 

کیمپوُ (مرگ: ۱۸۹۴)
‌‌
‌امروز:
روز دیدار آخر
با کوه فوجی



کُــسُن (مرگ: ۱۹۲۰)
‌‌
‌‌خواهم مرد

غروب روزی که
ختمی شکوفه می‌دهد
‌‌‌
‌‌‌


 

کُسِکی (مرگ: ۱۷۸۸)

‌سوگند بخور
ای کاج
که سال‌ها سبز و جوان خواهی ماند


 

میتُکو (مرگ: ۱۶۶۸)
‌‌
‌‌حباب‌های آخرین موج
ناپدید شدند

ذهن من
خالی‌‌ست



نانْدای (مرگ: ۱۸۷۲)

‌از آغاز زمان
فراغ
از آنِ مردگان بوده‌ست

زندگی:
برفی‌
در حال آب‌ شدن
‌‌‌ ‌‌


‌ ‌
اُتسوچی (مرگ: ۱۸۷۲)

‌آه
گل داوودی سفید

انسان نیز
از بهارش می‌گذرد



اُتـسوئین (مرگ: ۱۸۰۷)

‌پنهان
میان ریشه‌ها
‌ ‌
از چمن می‌شنوم
آواز فاخته را


 

اُزوی (مرگ: ۱۷۸۳)

‌همچنان
متصل به جهان
آرام می‌گیرم و
شکل خویش را می‌بازم


 

رای‌شی (مرگ: ۱۷۹۵)

‌تو اما
تا به امروز
وظیفه‌ات را انجام داده‌ای

مترسک پیر



رُبون (مرگ: ۱۷۲۵)

‌مرغ‌ دریا
در خواب
غوطه می‌خورد بر آب
میان مرگ و زندگی



سِیرا (مرگ: ۱۷۹۱)
‌ ‌ ‌
‌‌ قایق را به آب می‌اندازم
کفش‌ها را می‌کَنَم

ماه
در آب


 

سِنتُکو (مرگ: ۱۷۲۶)

‌مانند یخ
در کوه
‌‌ ‌
که تمام سال نمی‌پاید


 

شیکوُ (مرگ: ۱۷۴۳)

‌ ‌ناپدید می‌شوم

در پنجره
برف‌های قله خواهد ماند


 

شُفو (مرگ: ۱۸۴۸)

‌اینک ماه
اینک من
و مسیری ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌که برف پوشانده‌ست



سُفو (مرگ: ۱۸۹۱)
‌‌ ‌‌ ‌
‌میهمانی ارواح

دیروز میزبان بودم و امروز
میهمان
‌‌ ‌
‌‌‌


 

تانتان (مرگ: ۱۷۶۱)

‌در یخ‌بندان پگاه
با عصایم خواهم رفت
به جستجوی کوه فوجی


 

اوتسو (مرگ: ۱۸۶۳)

‌صاحب شکوفه‌های گیلاس

اینک
غذای گیاهان


 

یایتسو (مرگ: ۱۸۰۷)

‌بهشت

گل‌ها را می‌بینم
از کلبه‌ای که در آن دراز کشیده‌ام

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.