به این دلیل زیسته‌ام | فرانسیس پونژ

فرانسیس ژان گاستون آلفرد پونژ شاعر فرانسوی در ۲۷ مارس ۱۸۹۹ در مونپلیه متولد شد. او در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه سوربن، در این رشته تحصیل کرد و سپس به خدمت ارتش فرانسه درآمد و در سال ۱۹۱۹ به حزب سوسیالیست پیوست. پونژ برای شرکت‌های انتشاراتی پاریسی گالیمار (۱۹۳۱-۱۹۲۳) و هاچت (۱۹۳۷-۱۹۳۱) کار می‌کرد و قبل از شروع جنگ جهانی دوم برای مدت کوتاهی فروشنده بیمه بود. اولین اشعار او در سال ۱۹۲۳ منتشر شد. شهرت او در محافل ادبی فرانسه، عمدتاً به دلیل حضورش در Nouvelle Revue Française بود. سردبیر این نشریه، ژان پائولهان، مربی پونژ شد و سال‌ها در این سمت باقی ماند. مکاتبات آنها تا زمان مرگ پائولهان در سال ۱۹۶۸ ادامه یافت. در طول دههٔ ۱۹۳۰ پونژ برای مدت کوتاهی با جنبش سوررئالیستی همراه بود و تحت‌تأثیر آن در سال ۱۹۳۷ به حزب کمونیست پیوست. در طول جنگ جهانی دوم، پونژ به مقاومت فرانسه پیوست. او همچنین برای کمیتهٔ ملی روزنامه‌نگاران کار کرد (۱۹۴۲-۱۹۴۴) و مدیر ادبی و هنری هفته‌نامهٔ کمونیستی L'Action بود (۱۹۴۴-۱۹۴۶). پونژ در سال ۱۹۴۷ حزب کمونیست را ترک کرد و از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۵ کرسی استادی در Alliance française در پاریس را در اختیار داشت. او در سال ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ استاد مدعو در کالج بارنارد و دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده بود. پونژ در سال‌های آخر عمرش گوشه‌نشین بود و در خانهٔ روستایی خود زندگی می‌کرد. او در سن ۸۹ سالگی در لوبارسورلوپ درگذشت.

به این دلیل زیسته‌ام

لذتی بی‌اندازه بردن از هیچ کاری نکردن
جز تحریک (با حضور محض خویش
پرشده از نوعی کشش
برای هستی اشیا، این هستی محض
به نحوی شایان: از فرط
آرامش‌اش (خندان، سهل گیر)،
از نیروی شکیبایی‌اش،
نیروی مثالیِ هستی‌اش
پرورده در آرامش، در سکون
از نیروی مثالی تندرستی‌اش)
جز برانگیختنِ تشدیدِ حقیقی و راستینِ طبیعت‌آراسته‌ی
موجودات و اشیاء
هیچ جز انتظار، انتظار آن لحظه‌ی محتوم
هیچ کاری نکردن جز انتظار
اظهار دقیق‌شان
و سپس ثبت‌اش، بی‌حرکت، سنگ کردن‌اش (سارتر چنین نامید) برای جاودانگی، برآوردن آن، بلکه کمک کردن به آن (بدون من این امر ممکن نیست) تا خود را به انجام رساند.

هیچ نکردن جز نوشتن به‌آرامی سیاه بر سپید
بسی آرام، دقیق، سیاه بر سپید

کش می‌آیم
در امتدا هستی و اشیا
قلم در دست، میز تحریرم
(صفحه ای تهی) روی زانویم.

من نوشته‌ام، منتشر شده است، من زیسته‌ام.
من نوشته‌ام، آن‌ها زیسته‌اند، من زیسته‌ام.

از همین مترجم

از شعرهای دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.