یکدیگر را می‌شناسیم | مارین سورسکو

شعر جهان ــ روزی روی زمین / دیدمت / من یک طرف زمین راه می‌رفتم / و تو یک طرف دیگرش. / می‌توانم بگویم چگونه بودی. / آه، شبیه همه‌ی زن‌های دیگر بودی. / ببین، هنوز صورتت را / به خاطر دارم.

یکدیگر را می‌شناسیم 

روزی روی زمین
دیدمت
من یک طرف زمین راه می‌رفتم
و تو یک طرف دیگرش.
می‌توانم بگویم چگونه بودی.
آه، شبیه همه‌ی زن‌های دیگر بودی.
ببین، هنوز صورتت را
به خاطر دارم.

عصبی شدم
و از صمیم دل چیزهایی به تو گفتم
اما صدایم را نمی‌شنیدی.
میان ما اتومبیل‌ها می‌رفتند و می‌آمدند
و آب‌ها بود و کوه‌ها
و همه‌ی زمین.
به چشم‌هایم نگاه کردی
اما چه می‌دانستی؟
در نیم‌کره‌ی من
شب شده بود.
دستت را بالا بردی: ابری را نوازش کردی
دست انداختم روی شانه‌ی یک برگ.

 

ترجمهٔ سینا کمال‌آبادی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.