به هنگام زاده‌شدن کودکانم و در حال خواندنِ سیلویا پلات | آنچه کروگ

reference: https://www.google.com/url?sa=i&url=https%3A%2F%2Fwww.writersunlimited.nl%2Fen%2Fparticipant%2Fantjie-krog&psig=AOvVaw2ks8a5SO_g7K9P0R8nSkxS&ust=1732524982232000&source=images&cd=vfe&opi=89978449&ved=0CAMQjB1qFwoTCPj6rdTM9IkDFQAAAAAdAAAAABAK
شعر ترجمه ــ آنچه کروگ (متولد ۱۹۵۲) نویسندهٔ اهل افریقای جنوبی است که بیشتر به‌خاطر شعرهای افریقایی‌اش، گزارش‌هایش در مورد «کمیسیون حقیقت و آشتی» و کتاب «کشور جمجمهٔ من» (۱۹۹۸) شناخته شده است. در سال ۲۰۰۴، به‌عنوان استاد فوق‌العاده به دانشکدهٔ هنر دانشگاه کیپ غربی پیوست. پدرش دات سرفونتین هم نویسنده‌ای آفریقایی بود. فعالیت ادبی او در سال ۱۹۷۰، زمانی که در اوج سال‌های آپارتاید جان ورستر، شعری ضد آپارتایدی با عنوان «کشور زیبای من» برای مجله مدرسه‌اش نوشت، آغاز شد. شعر با این جمله آغاز شد:«من برای خودم کشوری می‌سازم که رنگ پوست آن مهم نیست». این موضوع در جامعهٔ محافظه‌کار آفریکانس‌زبان او سروصدا به پا کرد و در رسانهٔ ملی گزارش شد. اولین جلد شعر کروگ، «دختر جفتا» اندکی بعد در حالی که کروگ هنوز هفده ساله بود، منتشر شد. کروگ دارای مدرک کارشناسی از دانشگاه ایالت آزاد اورنج (۱۹۷۶)، فوق لیسانس زبان آفریکانس از دانشگاه پرتوریا (۱۹۸۳) و دیپلم تدریس از دانشگاه آفریقای جنوبی است. در دههٔ ۱۹۸۰و اوایل دههٔ ۱۹۹۰، با همسر و فرزندان خردسالش در کرونستاد زندگی می‌کرد و در دبیرستان سیاه‌پوستان و کالج معلمان تدریس می‌کرد. در کرونستاد، او از نظر سیاسی فعال بود ــ در جلسات و اعتراضات ANC شرکت کرد ــ و با کنگرهٔ نویسندگان آفریقای جنوبی، که در سال ۱۹۸۷ تأسیس شد، درگیر شد. از او برای خواندن شعری در راهپیمایی «ماندلا را آزاد کنید» در شهر Maokeng دعوت شد. فعالیت‌های ضد آپارتاید در این دوره و خصومتی که در میان بومی‌های محافظه‌کار سفیدپوست برانگیختند، موضوع اولین اثر منثور او «حساب یک قتل» شد. از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰، به‌عنوان روزنامه‌نگار رادیویی در شرکت پخش آفریقای جنوبی (SABC) کار کرد. گزارش‌های او در این دوره مبنای کار دوم منثور او، «کشور جمجمهٔ من» (۱۹۹۸) شد. کروگ در دو دههٔ گذشته سه جلد شعر نو، چهار کتاب منثور و یک کتاب مقاله و چندین ترجمه از جمله دو جلد از زبان‌های بومی آفریقا منتشر کرده است. همچنین زندگی‌نامهٔ نلسون ماندلا را به نام «پیاده‌روی طولانی به سوی آزادی» به زبان آفریکانسی ترجمه کرده است. او از اوایل سال ۲۰۱۹ در بنیاد هلندی ادبیات، در دانشگاه گنت در سال ۲۰۲۰ و در دانشگاه لیدن در پاییز ۲۰۲۱، نویسندهٔ مقیم است.

به هنگام زاده‌شدن کودکانم و در حال خواندنِ سیلویا پلات

کیست این پسرک خشمگین
که از شانه‌هایش جیغ زنان بیرون می‌جهد
که بازوی چرب‌اش می‌پیچد،
که دهان کوچک‌اش از فریاد می‌درد؟

این دست‌ها پیش از آنکه او را محکم بگیرد چه کرده‌اند؟
این دهان پیش از این محبت‌ها چه کرده است؟
به سوی من برمی‌گردد مثل گیاه کوچکِ گرسنه‌ای
بینی‌اش حفره‌ای می‌نشاند بر پستانم
که پس از اولین جرعه، خالی می‌شود
و آرام می‌شود مثل حیوانی کوچک
و صورت از شیر سرریز می‌شود.

کیست این دخترک عجیب
صورت سرخ‌اش با هر جیغ درهم می‌پیچد
اشک ها بر گونه‌های کوچک عصبانی‌اش می‌ریزند
مشت‌هایش ملامت‌بار بر زمین می‌کوبند.

چرا این همه خشمگین‌اند؟
چرا صدایشان اینگونه روشن است؟
چرا در این چشم‌های آبی کوچک‌ این همه اعتراض است؟
در اتاق مرطوب بچه‌ها می‌خوابند با لباس‌های
مخصوص یک شکل
استخوان‌ها به مچ‌بندِ نام‌هایشان عادت کرده‌است
پلک‌هایشان چنان نازک مثل برگ گلها است
نفس‌‌هاشان مثل شب‌پره خس‌خس می‌کند
چه می‌توانم بکنم جز آرزوی اینکه
هرگز غیرعادی نشوند
که ساده عشق بورزند و بی‌ریا زندگی کنند
که مرا چون تپه‌ای گرم بیاد بیاورند
و اینکه دست‌هایم چه مهربان بودند
برای هر پستی و بلندی کوچک جسم‌شان؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.