شبهای سفید | پل آستر

شعر ترجمه ــ پل بنجامین آستر (زادهٔ ۳ فوریه ۱۹۴۷ – درگذشتهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۲۴)، نویسنده، رماننویس، خاطرهنویس، شاعر و فیلمساز آمریکایی در سال ۱۹۴۷ در خانوادهای یهودیِ اتریشیتبار در نیوجرسی متولد شد. از آثار برجستهٔ او میتوان به «سهگانهٔ نیویورک» (۱۹۸۷)، «قصر ماه» (۱۹۸۹)، «موسیقی شانس» (۱۹۹۰)، «کتاب توهمات» (۲۰۰۲)، «حماقتهای بروکلین» (۲۰۰۵)، «نامرئی» (۲۰۰۹)، «غروب پارک» (۲۰۱۰)، «مجلهٔ زمستان» (۲۰۱۲) و «۴ ۳ ۲ ۱» (۲۰۱۷) اشاره کرد. کتابهای او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شدهاند. او دارای مدرک کارشناسیارشد در ادبیات تطبیقی بود و بعد از اتمام تحصیلاتش در پاریس به ترجمه میپرداخت. بعد از آن او در آمریکا بر شعر، مقالهنویسی و ترجمه از زبان فرانسه تمرکز کرد. شناختهشدهترین اثر او «سهگانهٔ نیویورک» (۱۹۸۷) است. مایکل دیردا در نشریه The New York Review of Books در سال ۲۰۰۸ نوشت: «در طول بیستوپنج سال گذشته، پل آستر یکی از متمایزترین جایگاهها را در ادبیات معاصر ایجاد کرده است». به گفتهٔ او آستر «شیوهٔ روشن و اعترافآمیز را به کمال رساندهاست» و توطئههای پرتعلیق و گاهی زندگینامهای ساخته است. قهرمانان او در دنیایی هستند که آشنا به نظر میرسد اما با «تهدیدی مبهم و توهمی احتمالی» روبرو میشوند.
شبهای سفید
کسی اینجا نیست
و بدن میگوید: هر آنچه گفته شده
ناگفتنیست. اما هیچکس
به خوبی یک بدن نیست و آنچه بدن میگوید
هیچکس نمیشنود
جز تو.
شب و دانهی برف. تکرارِ
یک قتل
لابلای درختها. قلم
بر زمین میلغزد: دیگر نمیداند
چه پیش خواهد آمد، و دستی که او را نگاه میدارد
ناپدید شده است.
با این حال مینویسد.
مینویسد: در آغاز
میان درختها، بدنی برای قدمزدن آمد
از دل شب. مینویسد:
سپیدی بدن
رنگ زمین است. این زمین است.
و زمین مینویسد: هر چیز
رنگ سکوت است.
دیگر اینجا نیستم. من هرگز نگفتم
هر چه تو میگویی
من گفتهام. و هنوز، بدن جایگاهیست
آنجا که هیچ میمیرد. و هرشب،
از سکوت درختها، میشناسی
آن صدای مرا
که برای قدمزدن به سوی تو میآید.
