یاقوت زردفام | پابلو نرودا

شعر جهان ــ یاقوت زردفام ــ ترجمهٔ فواد نظیری ــ پابلو نرودا: وقتی که تو دست میسایی به یاقوتِ زردفام / یاقوتِ زردفام دست میساید به تو: / گرمایی آرام بیدار میشود / به گونهی شراب که بیدار میشود / در انگور. / پیش از زایش حتّا، شرابِ صافی / در دلِ سنگ / معبری میجوید، واژهها میطلبد، / مائدهی رازناک خویش را تفویض میکند، / و یکی بوسه را با پوستِ انسان تقسیم میکند: / سایشِ ملایم / انسان و سنگ / برمیافروزد گردهافشانی تندی را / که سپستر بازمیگردد به آنچه از آغاز بوده است: / گوشت و سنگ: / دشمنانِ ازلی.
یاقوت زردفام
وقتی که تو دست میسایی به یاقوتِ زردفام
یاقوتِ زردفام دست میساید به تو:
گرمایی آرام بیدار میشود
به گونهی شراب که بیدار میشود
در انگور.
پیش از زایش حتّا، شرابِ صافی
در دلِ سنگ
معبری میجوید، واژهها میطلبد،
مائدهی رازناک خویش را تفویض میکند،
و یکی بوسه را با پوستِ انسان تقسیم میکند:
سایشِ ملایم
انسان و سنگ
برمیافروزد گردهافشانی تندی را
که سپستر بازمیگردد به آنچه از آغاز بوده است:
گوشت و سنگ:
دشمنانِ ازلی.
