قلبت را با خودم می‌برم | ای. ای. کامینگز

شعر ترجمه ــ پیشکش تو عمیق‌ترین رازی که کس نمی‌داندش / (پیشکش تو ریشه‌ی ریشه و جوانه‌ی جوانه / و آسمانِ آسمانِ درختی که زندگی می‌نامندش؛ که می‌روید / بالاتر از جایی که روح بتواند آرزو کند یا ذهن پنهان شود) / و این حیرتی است که ستاره‌ها را جدا از هم نگه می‌دارد.

قلبت را با خودم می‌برم

قلبت را با خود می‌برم (قلبت را در
قلبم حمل می‌کنم) هیچ‌گاه بدون قلب تو نیستم (هرجا
که می‌روم تو می‌آیی، نازنین من، و هر کار که تنها من می‌کنم
کار توست، محبوب من)
هراسی ندارم
از سرنوشت (چون تو سرنوشت منی، شیرین من)
جهان را نمی‌خواهم (که زیبا تویی که جهان من شده‌ای، راستیِ من)
و این تویی منظور همیشگی ماه
و هر آوازی که خورشید همیشه خواهد خواند.

پیشکش تو عمیق‌ترین رازی که کس نمی‌داندش
(پیشکش تو ریشه‌ی ریشه و جوانه‌ی جوانه
و آسمانِ آسمانِ درختی که زندگی می‌نامندش؛ که می‌روید
بالاتر از جایی که روح بتواند آرزو کند یا ذهن پنهان شود)
و این حیرتی است که ستاره‌ها را جدا از هم نگه می‌دارد.

من قلبت را با خود می‌برم (من قلبت را در قلبم حمل می‌کنم)

 

ترجمهٔ مجتبی گلستانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.