یه رگ غیرتی دارم که همین‌جا پشتِ گوشمه که اگه شروع کرد به تک‌وپوک دیگه نه جناغ پلنگ می‌شناسم و نه کام نهنگ و اشکبوس که هیچ، شغاد آهنین‌قبا هم که باشه و مو اسیر چاه تا به درخت ندوزمش ولش نمی‌کنم.

هفت خاج رستم | داستان و صدای یارعلی پورمقدم

album-art
۰۰:۰۰

 

ــ نرد با خامدست می‌بازی یا ایمون اضافه داری که باز مثل دیشب همین مجال هی اشبوس ادبوس می‌کنی؟ آخه گردن‌دوک تو کجا قمه‌قمه‌کشی دیده‌ای که حالا آهوی دشت می‌بخشی که اگه یه چقوکش به هفت اقلیمه اشکبوسه و بس علا‌گنگه پدرسگ! تا به عزتِ خودتی پاسورهات را دربیار هفت‌خاجی بزنیم کم گزوگوز بکن. می‌گم ترا به همین ماهِ دوهفته بچه‌ای یا بالاخونه‌ات را داده‌ای اجاره که همین کلپتره‌ها را میگی؟ اگه عمارت دنیا از خشت پخته بود و فلک کژ به پرگار نمی‌نهاد که پدرداری مثل مو نباید ناطور این چاه شماره یک ویلیام‌دارسی باشه و از سرِشب تا چاکِ روز بگرده و شیت‌و‌شات کنه. اون زمان که چرخ عمرم سه‌دهسال گشته بود و کباب از مازه شیر می‌خوردم و نقشِ نعلم به سنگ چخماق می‌نشست و گرز که می‌جنبوندم خون تا خودِ زانو قُل‌قل می‌کرد اشکبوسی که میگی کجا بود تا به چرم خاقان چین بدوزمش تا یه‌وقت دَمِ چک‌ و‌ نهیب‌ام دست به جیب و چقو نبره؟

چنان بود یک‌چند و اکنون چنین*

عرض دارم: یه غروب که بهشت پیش چشمم خوار بود و خورده بودم تا خرخره، لول از لعل و پیاله از کافه سوکیاس‌چارمحالی زدم بیرون و افتاده بودم به دراز رهِ شط و فلک‌ناز می‌خوندم که دیدم طیب اهواز چی‌ گرازی که ندونه تله پیش پاشه گردن به تکبر گرفته و داره میاد. گفتم بارحق‌سبحان‌لله اگه همین شتر فحل بشینه سرِ سینه یکی تا یه طاس از خونش نخوره نگمونم بو از مرگش برداره که دیدم مثل گلمیخی برابرمه و خون چی قطره‌چکون ز شاخ سبیلش چکه می‌کنه. از لفظ سرد و چین ابروش فهمیدم که دنبال بلوا می‌گرده.

گفتم: نه تو شیر جنگی نه من گورِ دشت
بدین‌گونه برما نشاید گذشت*
گفت: اگر با تو یک پشه کین آورد
ز تختت به روی زمین آورد*
گفتم: مرا تخت زین باشد و تاج، ترگ
قبا جوشن و دل نهاده به مرگ*

گفت: راست میگی نه دروغ پس زیپ شلوارت چرا بازه آدم بدمست!

 

داستان هفت خاج رستم | متن و صدای یارعلی پورمقدم | دفتر نهم بارو

 

قطعات دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.