آرامم کن | مارینا تسوتایوا
شعر ترجمه ــ آرامم کن، آرامم کن! / به قلبم کسی میخ مینشاند!
شعر ترجمه ــ آرامم کن، آرامم کن! / به قلبم کسی میخ مینشاند!
شعر جهان ــ «سرتاسر تابستان» / تو را دوست خواهم داشت / چه بسا اين پذيرفتنىتر است، / تا « تمام عمر» / و ــ مهم اينكه ــ طولانى تر
شعر ترجمه ــ غمم در زمستان يگانه بود … / و ناگاه تجلى تصويرى نو / روح آدمى، همان تختهيخ شناور / كه از پرتو نور گداخته مىشود.
شعر جهان ــ ما جوانتر از آنيم كه از خاطر ببريم / او كه سِحرِ عشقمان را شكست. / ليك، سالديدهتر از آن كه ديگر بار / چنان عاشقانه دوست بداريم!
شعر جهان ــ آن سوى پنجره دوباره برف / صنوبر را آراسته / از چه رو اى دوست عزيز / قد كشيدى از گهوارهات؟ / دانههاى برف در هوا معلق / بر روى رهگذران مىنشينند / و بىشمار آب مىشوند
شعر ترجمه ــ غبیرا با خوشهٔ سرخش درخشيد / برگها فرو افتادند. / من زاده شدم. / ناقوس كليسا / از هر سو نواخته شد. / آن روز شنبه بود: / روز يوحناى حكيم / و من تا به امروز
شعر جهان ــ گاه میاندیشم من مانند آبم… / میتوان لیوانی از آن برداشت، / میتوان دریایی را نیز پر کرد. / مهم گنجايش ظرف است / و ميزان تشنگی نیز …
شعر ترجمه ــ نازنين در اين شب زمستانى / با من همچون كودكى باش. / با حيرتت مرا بازمدار، / همچون پسركى باش / در اين راز مگو / و كمك كن تا من دختركى بمانم، / هرچند كه زنم.
شعر جهان ــ آن سوى ديوارها / ناقوس شكايت / دوباره نواخته مىشود… / تنها چند كوچه ميان ما فاصله است، / تنها چند كلمه! / شهر در ميان غبارِ مه به خواب مىرود، / و كريستالهاى برف بر يقهات،
شعر ترجمه ــ از آينهٔ تيرهوتار، / كه رويا در آن مهآلود است، / راه و مقصدت را میجويم. / من تيرك بادبان كشتى، / و تو را بر روى عرشه… / در ميان دود قطار / و نالهٔ شبانهٔ