باروی شعر
ترس و لرز و شعرهای دیگر
اگر روزِ من روز بود اگر شبِ من شب بهار در سراپردهٔ من چه خوش میوزید. آری باری دنبالِ آب بیحوصلگی بر ریگها سبک نمیدوم پا پَتی تنها میگذارم بهار در سراپردهٔ من بوزد سامانِ دل کجاست؟