کسرا سعادت

مطلب بارو

نرّه در دانشکده

نرّه در دانشکده     آقای نظام وارد حیاط دانشکده شد. دو تا از دانشجوهاش سلام کردند اما نشنید. خیلی

پلیس

پلیس   کم‌کم چند نفر از خانه‌ها آمدند بیرون و مشغول تماشا شدند. پلیس راهنمایی و رانندگی از راه رسید.

دهان

دهان   آقای قاف و سهیلا پیاده شدند. صحبت مختصری کردند. بعد ماشین‌ها را از وسط خیابان کنار کشیدند و

آسانسور

آسانسور   یعنی می‌گی تو این سن و سال بیام طلاق‌به‌کون بشم؟ اون‌وخ اون لندهور و اون عنتر خانومی که

ماجرای شب دل‌انگیز آقای قاف

ماجرای شب دل‌انگیز آقای قاف     آقای قاف سرگردان به تابلوها نگاه کرد، گیج شد. باید سرعتش را بسیار

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.