زهرا خانلو
زهرا خانلو، نویسنده و مترجم ادبیات فرانسه، زادهٔ ۱۳۵۸ خورشیدی. در رشتهٔ فیزیوتراپی «دانشگاه علوم پزشکی تهران» تحصیل کرد و سپس در رشتهٔ مترجمی زبان فرانسه در «دانشگاه علامه طباطبایی» («مرکز ملّی زبان» سابق) فارغالتحصیل شد و توأمان به طبابت و تدریس زبان فرانسه پرداخت. از کتابهایی که ترجمه کرده میتوان این آثار را نام برد: اورلیا اثر ژرار دو نروال، جنگ اثر لویی فردینان سلین، خطاب به عشق؛ نامههای عاشقانهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس جلد یک و دو، آب حیات اثر الیویه پی، پرترهٔ دورا اثر الن سیکسو، نمایش اسپانیایی و شما بازی را چگونه تعریف میکنید و خوشا خوشبختان اثر یاسمینا رضا. او اکنون دو رمان لندن و ارادهٔ شاه کرُگُلد نوشتهٔ لویی فردینان سلین را در دست ترجمه دارد. کتابزندگینامهٔ زهرا خانلری بهقلم او در دست چاپ است. خانلو نویسندهٔ مدخل «زهرا خانلری» در دانشنامهٔ ایرانیکا است و اکنون ستون «باروت» در مجلهٔ بارو را مینویسد. او از اعضای تحریریهٔ کتابخانهٔ بابل است.
نیزار خاموش
«این خاک استخوان است و بلم شکسته و جنازۀ نی. زیبایی دشمن شتاب است و آدمی حریص هر دو، دچار تناقضی ابدی. هرگاه بلمی از آنها از میان زیبایی نسیم و نیزار و دریا و آسمان و غروب و رنگ...
زخمی به ضخامت استخوان
اگر نقش مادهگرگی در حال زوزه کشیدن بر قسمت قدامی گردن تتو کنید و نقش نیمرخ خود را بدون چشم در قسمت خلفی گردن، در اولین مواجهه با غریبهها در دلشان رعب میافکنید. اما اگر دنبال مهرۀ مار هستید و...
تاج خار بر سر زیلان
دفتر یازدهم بارو ــ آفرودیت با همان کجخند همیشگی گفت: «از این خاک تنهای آتشین برمیخیزد که سرنوشتشان تجسم معنای نام فرزندان من دئیموس و فوبوس است. آفتابْ قشر مخشان را زائل خواهد کرد و سوداهایشان را زیاد. زنهاشان را...
چهرهٔ جذامی
چهرهٔ جذامی خودم را در آینه دوست دارم [از نیمنگاهی به جنبش زن، زندگی، آزادی] لاله مهراد گزارشی تکاندهنده
استنکا در اکباتان
دفتر دهم بارو ــ از جمعیت فاصله گرفت تا از دورتر تماشا کند؛ صدایی پیچید توی سرش و روی هوا بلند شد و آنقدر بالا رفت که یکهو افتاد توی نقاشی بلشویکِ بوریس کوستودیِف. دید که تنش دارد بزرگ میشود...
آی پرسفونه!
آی پرسفونه! موبایلت را باز میکنی، میخواهی پیامها را جواب بدهی که فیلمی در کانالی نظرت را جلب میکند،
نفسِ مارسوئاس؛ این نا-خدا
نفسِ مارسوئاس؛ این نا-خدا اینک این انسانی که رو به جانب شما دارد از مقدسترین خصلت بشری عاریست. او
ورزای اصم
ورزای اصم جهان همیشه روبرویش بود. همه چیز در بینهایتی وصفناشدنی، در سکوتی مطلق، در ژرفای ذهن. مثل حل
بر فراز مغاک
بر فراز مغاک سلولها جاودان شده، از مرگ تن زدهاند. رشد میکنند، گوش به فرمان خودکشی نمیدهند و
از مِزودِرم تا کف خیابان
از مِزودِرم تا کف خیابان تنی بر تنی پیچیده، اندامی در اندامی: تشکیل زایگوت. تقسیم سلولی. توده در جداره
اینجا یخ میخوریم
اینجا یخ میخوریم چند شبه که خواب میبینم پوستم خاکستر میشه و میریزه. پول که بگیریم، هر پوستی خواستی
باروت
باروت تیغی بر لبۀ پوستی، سفید یا سیاه، جِررررر. اعلان پارگی. ریختن لشکریان. سلولهایی در تجمع خونین، شِرررر. میبندند،
مهم
گویی تمام مصائبی که شبی مثل امشب با چنین زنگ بیموقعی شروع شده بود و با آن سالهای سیاه ادامه پیدا کرده بود و در «مهم نیست»های زن قرار بود به ساحل امنی برسد دوباره در یک آن بر سرشان...
روایت پرواز
نقد کتاب: روایت پرواز ــ نویل شوت مهندس پرواز است و در عین حال قصهگویی قهار. او با مهارتی خاص شما را به محیط کار عجیبش میبرد و با آدمهای عجیبی آشنایتان میکند. او طوری واقعیت را قصه میکند و...
هیچکس برگزیده نیست
نقد کتاب: هیچکس برگزیده نیست ــ یوکیو میشیما در این رمان در کنار نشان دادن رنجهای پیری، روند زوال فرشتگان را به تصویر میکشد. راه دستیابی به ردای تورو و به زوال کشاندنش، غرور و خودشیفتگی اوست. هوندا از این...
آن طرف جهنمی
نقد کتاب: آن طرف جهنمی ــ شاید صعود از جایی آغاز میشود که قاطعیت مضحک معنای حقیقت را دور بریزیم و شک کنیم. از آن لحظهای که بپرسیم من چرا اینجایم و آنها چرا آنجایند؟ لحظهای که دست کنیم بر...
حسرت؛ تطهیر تباهی
نقد کتاب: حسرت؛ تطهیر تباهی ــ مارسل پانیول به بهانۀ ارثی نامنتظر انسان شهریِ گشودهای را به روستایی دور و کوچک، میان مردمی بسته میکشاند. انگار نویسنده با این کارش قصد دارد طینت آدمی را به جغرافیای زیستیاش پیوند بزند....
دریچهای در اختیار ابلهان
نقد کتاب: دریچهای در اختیار ابلهان ــ او در کتاب خشم و هیاهو تصمیم میگیرد زندگی را مبهم و مغشوش از زبان دیوانگان برای شما حکایت کند و خودش کنار بایستد. انگار شخصیتها را خلق نمیکند و فقط با خود...