زهرا خانلو

زهرا خانلو، نویسنده و مترجم ادبیات فرانسه، زادهٔ ۱۳۵۸ خورشیدی. در رشتهٔ فیزیوتراپی «دانشگاه علوم پزشکی تهران» تحصیل کرد و سپس در رشتهٔ مترجمی زبان فرانسه در «دانشگاه علامه طباطبایی» («مرکز ملّی زبان» سابق) فارغ‌التحصیل شد و توأمان به طبابت و تدریس زبان فرانسه پرداخت. از کتاب‌هایی که ترجمه کرده می‌توان این آثار را نام برد: اورلیا اثر ژرار دو نروال، جنگ اثر لویی فردینان سلین، خطاب به عشق؛ نامه‌های عاشقانهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس جلد یک و دو، آب حیات اثر الیویه پی، پرترهٔ دورا اثر الن سیکسو، نمایش اسپانیایی و شما بازی را چگونه تعریف می‌کنید و خوشا خوشبختان اثر یاسمینا رضا. او اکنون دو رمان لندن و ارادهٔ شاه کرُگُلد نوشتهٔ لویی فردینان سلین را در دست ترجمه دارد. کتاب‌زندگی‌نامهٔ زهرا خانلری به‌قلم او در دست چاپ است. خانلو نویسندهٔ مدخل «زهرا خانلری» در دانشنامهٔ ایرانیکا است و اکنون ستون «باروت» در مجلهٔ بارو را می‌نویسد. او از اعضای تحریریهٔ کتابخانهٔ بابل است.

نی‌زار خاموش

«این خاک استخوان است و بلم شکسته و جنازۀ نی. زیبایی دشمن شتاب است و آدمی حریص هر دو، دچار تناقضی ابدی. هرگاه بلمی از آنها از میان زیبایی نسیم و نیزار و دریا و آسمان و غروب و رنگ و پرنده عبور می‌کرد، شتاب از یاد می‌برد و تا شب درنگ می‌کرد و وقتی ظلمتْ زیبایی را به خواب...

reference: https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Heracles_and_the_Nemea_Lion_Pieter_Paul_Rubens.jpg

زخمی به ضخامت استخوان

دفتر دوازدهم بارو ــ اگر نقش ماده‌گرگی در حال زوزه کشیدن بر قسمت قدامی گردن تتو کنید و نقش نیم‌رخ خود را بدون چشم در قسمت خلفی گردن، در اولین مواجهه با غریبه‌ها در دلشان رعب می‌افکنید. اما اگر دنبال مهرۀ مار هستید و می‌خواهید هرکس به شما نگاه می‌کند در دل احساس محبت و نزدیکی کند باید نقش قنطورس...

reference: pinterest.com

تاج خار بر سر زیلان

دفتر یازدهم بارو ــ آفرودیت با همان کج‌خند همیشگی گفت: «از این خاک تن‌های آتشین برمی‌خیزد که سرنوشتشان تجسم معنای نام فرزندان من دئیموس و فوبوس است. آفتابْ قشر مخشان را زائل خواهد کرد و سوداهایشان را زیاد. زن‌هاشان را چنان کور و کر و مطیع و پنهان کنم که گویی از ازل هم‌بستر تباهی بوده‌اند و مردهاشان را محافظان...

چهرهٔ جذامی

چهرهٔ جذامی خودم را در آینه دوست دارم  [از نیم‌نگاهی به جنبش زن، زندگی، آزادی]   لاله مهراد گزارشی تکان‌دهنده

reference: https://www.google.com/url?sa=i&url=https%3A%2F%2Fru.m.wikipedia.org%2Fwiki%2F%25D0%25A4%25D0%25B0%25D0%25B9%25D0%25BB%3ABolshevik_-_Kustodiev_%2528fragment%2529.jpg&psig=AOvVaw1LiqsAy1zk7TdRQ_eR_AUX&ust=1732174837577000&source=images&cd=vfe&opi=89978449&ved=0CAMQjB1qFwoTCMCF7Km06okDFQAAAAAdAAAAABAP

استنکا در اکباتان

دفتر دهم بارو ــ از جمعیت فاصله گرفت تا از دورتر تماشا کند؛ صدایی پیچید توی سرش و روی هوا بلند شد و آن‌قدر بالا رفت که یکهو افتاد توی نقاشی بلشویکِ بوریس کوستودیِف. دید که تنش دارد بزرگ می‌شود و اوج می‌گیرد، مثل همان مردِ پرچم‌به‌دست، عکس خودش را در گنبدِ برّاق نگاه کرد، هنوز زن بود و شاید...

آی پرسفونه!

آی پرسفونه!   موبایلت را باز می‌کنی، می‌خواهی پیام‌ها را جواب بدهی که فیلمی در کانالی نظرت را جلب می‌کند،

نفسِ مارسوئاس؛ این نا-خدا

نفسِ مارسوئاس؛ این نا-خدا   اینک این انسانی که رو به جانب شما دارد از مقدس‌ترین خصلت بشری عاری‌ست. او

ورزای اصم

ورزای اصم   جهان همیشه روبرویش بود. همه چیز در بی‌نهایتی وصف‌ناشدنی، در سکوتی مطلق، در ژرفای ذهن. مثل حل

بر فراز مغاک

بر فراز مغاک     سلول‌ها جاودان شده، از مرگ تن زده‌اند. رشد می‌کنند، گوش به فرمان خودکشی نمی‌دهند و

از مِزودِرم تا کف خیابان

از مِزودِرم تا کف خیابان   تنی بر تنی پیچیده، اندامی در اندامی: تشکیل زایگوت. تقسیم سلولی. توده در جداره

اینجا یخ می‌خوریم

اینجا یخ می‌خوریم   چند شبه که خواب می‌بینم پوستم خاکستر می‌شه و می‌ریزه. پول که بگیریم، هر پوستی خواستی

باروت

باروت   تیغی بر لبۀ پوستی، سفید یا سیاه، جِررررر. اعلان پارگی. ریختن لشکریان. سلول‌هایی در تجمع خونین، شِرررر. می‌بندند،

مهم

گویی تمام مصائبی که شبی مثل امشب با چنین زنگ بی‌موقعی شروع شده بود و با آن سال‌های سیاه ادامه پیدا کرده بود و در «مهم نیست»‌های زن قرار بود به ساحل امنی برسد دوباره در یک آن بر سرشان هوار شده بود و مثل بمبی که خانه‌ای را نشانه بگیرد و درهم بکوبدش آرامش سست همین یک ماه اخیر...

حسرت، تطهیر تباهی، نقد کتاب، ژان دوفلورت و دختر چشمه- نوشتهٔ مارسل پانیول - متن نقد از زهرا خانلو - بارو

حسرت؛ تطهیر تباهی

نقد کتاب: حسرت؛ تطهیر تباهی ــ مارسل پانیول به بهانۀ ارثی نامنتظر انسان شهریِ گشوده‌ای را به روستایی دور و کوچک، میان مردمی بسته می‌کشاند. انگار نویسنده با این کارش قصد دارد طینت آدمی را به جغرافیای زیستی‌اش پیوند بزند. او گوژپشت خوش‌خویی خلق می‌کند که علی‌رغم ژن‌های آشنایی که از همان مردم و همان دیار در تن خود حمل...

آن طرف جهنمی

آن طرف جهنمی

نقد کتاب: آن طرف جهنمی ــ شاید صعود از جایی آغاز می‌شود که قاطعیت مضحک معنای حقیقت را دور بریزیم و شک کنیم. از آن لحظه‌ای که بپرسیم من چرا اینجایم و آنها چرا آنجایند؟ لحظه‌ای که دست کنیم بر تن یکپارچۀ مفاهیم فاخر و جگر آن را بیرون بکشیم و بر سیخ دلزدگی خود بزنیم و بر آتش عصیان...

هیچ کس برگزیده نیست، نقد کتاب زوال فرشته - نوشتهٔ یوکیو میشیما - متن نقد از زهرا خانلو - بارو

هیچ‌کس برگزیده نیست

نقد کتاب: هیچ‌کس برگزیده نیست ــ یوکیو می‌شیما در این رمان در کنار نشان دادن رنج‌های پیری، روند زوال فرشتگان را به تصویر می‌کشد. راه دستیابی به ردای تورو و به زوال کشاندنش، غرور و خودشیفتگی اوست. هوندا از این ویژگی استفاده می‌کند و او را زیر پر و بال می‌گیرد و از اتاق کار ساده‌اش بیرون می‌کشد. به زندگی...

 روایت پرواز، نقد کتاب راهی نیست - نوشتهٔ نویل شوت - متن نقد از زهرا خانلو - بارو

روایت پرواز

نقد کتاب: روایت پرواز ــ نویل شوت مهندس پرواز است و در عین حال قصه‌گویی قهار. او با مهارتی خاص شما را به محیط کار عجیبش می‌برد و با آدم‌های عجیبی آشنایتان می‌کند. او طوری واقعیت را قصه می‌کند و آدم‌های واقعی را از نو در آن خلق می‌کند که بعد از خواندن رمان فکر می‌کنید در آن مکان و...

من مثل اون حضرت رئوف نیستم

من مثل اون حضرت رئوف نیستم

نقد کتاب: من مثل اون حضرت رئوف نیستم ــ موقعیت این نفر اول موقعیت دکتر استوکمان است در نمایشنامۀ «دشمن مردم» اثر ایبسن: ــ شما از این دشمن مردم، قبل از اونکه خاکِ این ماجرا رو از پاش بتکونه، بازم خواهید شنید! من مثل اون حضرت رئوف نیستم؛ من نمی‌گم، «خداوندا! این ها را بیامرز، زیرا که نمی‌دانند چه می...

دریچه ای در اختیار ابلهان، نقد کتاب خشم و هیاهو - نوشتهٔ ویلیام فاکنر - متن نقد از زهرا خانلو - بارو

دریچه‌ای در اختیار ابلهان

نقد کتاب: دریچه‌ای در اختیار ابلهان ــ او در کتاب خشم و هیاهو تصمیم می‌گیرد زندگی را مبهم و مغشوش از زبان دیوانگان برای شما حکایت کند و خودش کنار بایستد. انگار شخصیت‌ها را خلق نمی‌کند و فقط با خود می‌آورد تا داستان زوال خانواده‌ای را در جنوب آمریکا برای شما تعریف کنند و خودش کنار می‌ایستد و با شما...

وجدان خالق کجاست؟

وجدان خالق کجاست؟

نقد کتاب: وجدان خالق کجاست؟ ــ اسکار وایلد، خالق شخصیت دوریان گری، با کمک جادو هنری را در هنری دیگر خلق کرده است و از جاودانگیِ تصویرِ زیباییِ دوریان تا ویرانی‌اش با تباهی اخلاق به‌نرمی حرکت می‌کند و به جای نابودی مخلوقش، تصویر او را ویران می‌کند تا زیبایی ابدی را به مخلوقش هدیه کند. اما مخلوقش ناراضی از تباهی...

فروید بر مبل قرمز

فروید بر مبل قرمز

نقد کتاب: فروید بر مبل قرمز ــ فروید عمر خود را صرف کرد تا بتواند دستی باشد که ما را از خودمان بیرون می‌کشد. چراغی که راه را میان تاریکی‌های عمیق تنیده درهزارتوهای خویشتن درونمان، روشن می‌کند. او از ما می‌خواهد که بنشینیم و بدون فکر از خودمان بگوییم. و این یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن برای هر انسانی‌ست. مواجهه‌ای...

سخت انسان ماندن چون برانژه

سخت انسان ماندن چون برانژه

نقد کتاب: سخت انسان ماندن چون برانژه ــ و انسان چنین به کرگدن تبدیل می‌شود. از پوست کلفت خود لذت می‌برد، آن را جزو طبیعت و نماد قدرت می‌بیند. به شاخ روی سرش می‌نازد و از انسان بودن انصراف می‌دهد و این قصۀ باورنکردنی را تا انتها پیش می‌برد. تا سرایت به همه. تا وارونه شدن تمام ارزش‌های انسانی. تا...

گم شدن در هزارتوی ابدی ابهام

گم شدن در هزارتوی ابدی ابهام

نقد کتاب: گم شدن در هزارتوی ابدی ابهام ــ برای گرینگوی شجاع، مرگ آغوشی گرمتر دارد و او چنان می‌طلبدش که دو بار ازش کام می‌گیرد. او که در تاریخ در هزارتوی ابدی ابهام گم شده است، در میان کلمات فوئنتس راهش را به امریکا بازمی‌یابد و با گرینگای زیبا به سرزمین‌های شمال برمی‌گردد. او جای پدری را که در...

رستگار خشم خویش

رستگار خشم خویش

نقد کتاب: رستگار خشم خویش ــ کامو در بیگانه انسانی خلق کرده است که مرزهای پذیرش و توقعش نامتعارف است. همه چیز را می‌پذیرد و زود عادت می‌کند. تنها مفاهیم برایش معنا دارد و انسان‌ها به خودی خود از معنا تهی‌اند. مفهوم رفاقت را می‌شناسد و هرکس در این راه پا پیش بگذارد برایش تفاوتی ندارد؛ او را می‌پذیرد و...

غیاب در تجربهٔ عشق

غیاب در تجربهٔ عشق

نقد کتاب: غیاب در تجربهٔ عشق ــ تولستوی رمان آنا کارنینا را می‌نویسد. او دلش می‌خواهد خواننده‌اش به ارزش‌های سنتی منجر به پایداری خانواده پی ببرد و آنها را در زندگی‌اش به کار ببندد. اما او انقدر نویسندۀ بزرگی‌ست که شخصیت داستانش مستقل از او جان می‌گیرد؛ طوری که بعید نیست خواننده را بعد از خواندن رمان نسبت به همان...

باورِ خواسته‌شدن

باورِ خواسته‌شدن

نقد کتاب: باورِ خواسته‌شدن ــ باور خواستن مهم‌تر از خواستن است. اتللو به باورِ «خواسته نشدن» رسید. خود را بی‌ارزش دید و عذابی دائمی بر روحش مستولی شد. از لحظۀ آغاز تردید تا رسیدن به باور دوباره، رنجی کاهنده در راه است که هرکس تاب تحملش را ندارد. اتللو به یاگو گفت که ترجیح می‌دهد کاملاً فریفته شود تا این...

انحطاط در احتجاب

انحطاط در احتجاب

نقد کتاب: انحطاط در احتجاب ــ او را در نظر بیاورید، نوری که نور نیست. کورسویی شرابخواره. زنی که کتاب می‌خواند، چه هولناک! و او که دل به روشنی او بسته است، با تور سفید و خونی که از لبش به زمین می‌ریزد، زنی که دوستش دارد یا ندارد، دوست داشتنش را بلد است یا نیست. فریاد از فخرالنساء! فریاد!...

طغیان برای ابدیت

طغیان برای ابدیت

نقد کتاب: طغیان برای ابدیت ــ گیلگمش که علت وجودی‌اش جنگاوری و کشتن دیوهایی چون خومباباست، شایستۀ این است که در میان سنگی سخت با مرارت نقر شود و چنان بپاید که به عصر کنونی قدم گذارد. عصری که جنگاوری قهرمان‌هایش دیگر پشتوانه‌ای حماسی ندارد. دیگر خدایانی نیستند که مردم از ایشان شکایتی به بارگاهشان ببرند. کاغذها به جای سنگ‌ها...

ناخواسته خردمند شدن

ناخواسته خردمند شدن

نقد کتاب: ناخواسته خردمند شدن ــ فرض کنید غربال خیلی بزرگی بالای سر جامعه بگذارند. طوری که همۀ مردم زیر آن قرار بگیرند. اندازه و شکل سوراخ‌ها را هم قدرت تعیین می‌کند. در جامعه‌ای سوراخ‌ها انقدر بزرگ است که هولدرلین و رابله با هم از آنها سر می‌خورند و به دامن مردم می‌افتند و در یک جامعۀ دیگر آنقدر تنگ...

طاعون سفید طغیانگران

طاعون سفید طغیانگران

نقد کتاب: طاعون سفید طغیانگران ــ کامو در رمان طاعون، شهری را توصیف می‌کند «بی‌کبوتر و بی‌درخت و بی‌باغ» و مردمی که مدام «پای تلفن و در کافه‌ها از برات و بارنامه و تنزیل سخن می‌گویند». طاعون هجوم می‌آورد و در میانۀ بلعیدن زندگی، طغیان انسان‌هایی مثل ریوی پزشک و تاروی روشنفکر به کمک شهر و انسان‌هایش می‌آید. طاعون سیاه...

باور «بودن یا نبودن»

باور «بودن یا نبودن»

نقد کتاب: باور «بودن یا نبودن» ــ آدم بی‌خردی که پایش به اولین پلۀ قدرت می‌رسد، فقط به فکر بالا رفتن است و دیگران را به حساب نمی‌آورد و تنها سلاحش حذف است. حذف تمام آنها که روزی در کنارش روی پله‌ها ایستاده بودند. او حتی تقدیر را به حساب نمی‌آورد و قدرت ساکنان هادس را هم به هیچ می‌گیرد....

جلاد یا شریک جرم؟

جلاد یا شریک جرم؟

نقد کتاب: جلاد یا شریک جرم؟ ــ سعی سارتر در نمایشنامۀ «شیطان و خدا» این است که مخاطب را همراه با شخصیت اصلی نمایش، یعنی گوتز از گذرگاه‌های فکری خودش عبور دهد. پس او را بی‌محابا و بی توجه به پیچیدگی‌های خلق کاراکتر، در چشم‌برهم‌زدنی، از بدی مطلق به خوبی مطلق می‌کشاند. به ساختن آرمانشهر «آفتاب» وامی‌داردش تا بی‌بهانه در...

شکستن تقدس

شکستن تقدس

نقد کتاب: شکستن تقدس ــ در نمایشنامۀ «در انتظار گودو» نوشتۀ ساموئل بکت، با یکی از بیهوده‌ترین موقعیت‌های زندگی یعنی «انتظار» سر و کار داریم. موقعیتی پوچ که در امتداد بی‌پایان زمان طوری کش می‌آید انگار که از خمیازۀ ممتد نویسنده بیرون جهیده است. تهیِ بی‌انتهایی که ریل‌هایش در پرسپکتیو مه‌آلودی چیده می‌شود اما جلو نمی‌رود. هیچ چیز جلوه ندارد....

زن‌ها، دیوارها، درها

زن‌ها، دیوارها، درها

نقد کتاب: زن‌ها، دیوارها، درها ــ در نمایشنامۀ «خانۀ عروسک»، ایبسن، این شخصیت را طوری از این رخداد عبور می‌دهد که گویی تنی را غسل تعمید می‌دهد. لحظه‌ای که نورا در را باز می‌کند و می‌رود، لحظه‌ای‌ست که به نورا و داستان او ختم نمی‌شود و پشت سر او زن‌های زیادی درها را باز می‌کنند و از لابیرنت‌های طراحی‌شده برای...

موهبت توقف

موهبت توقف

نقد کتاب: موهبت توقف ــ اسکارِ طبل حلبی به موهبت توقف زمان در تن خود نائل می‌شود اما ذهنش بی‌وقفه پیش می‌رود و آنجا که باید بایستد، متوقف می‌شود و عرصه را به تن می‌سپارد تا آنقدر بزرگ شود که روایتش اعتباری داشته باشد. روایت خانواده و سرزمینش. قصه‌ای که از آلبوم‌ها عبور می‌کند نه از تریبون‌ها. تریبون‌هایی که «باید...

سه قطره خون

سه قطره خون

نقد کتاب: سه قطره خون ــ داستان‌های مجموعۀ «سه قطره خون» و شخصیت‌هایش به هنگام فرود بر واقعیت، پایشان در لجه‌ای خونخوار فرو می‌رود که آنها را در خود می‌کشد و عصاره‌شان را خراب و مفلوک به دست مخاطب می‌دهد. انگار در رگ زمان و مکان و آدم‌ها به جای خون یخ جاری‌ست. نخ هیچ رابطه‌ای به دیگری گره نمی‌خورد...

در حسرت بازگشت به مالپاییس

در حسرت بازگشت به مالپاییس

نقد کتاب: در حسرت بازگشت به مالپاییس ــ آلدوس هاکسلی «دنیای قشنگ نو» را برایتان ساخته و سخن را میان علم و تخیل چنان به هم بسته است که در سیاحتی غریب، آینده‌ای عجیب را تجربه کنید و در بازگشت از جهان او، از این که هنوز حاصل آمیزش طبیعی هستید آسوده‌خاطر شوید و از این که در جهانی زندگی...

حق اشتباه کردن

حق اشتباه کردن

نقد کتاب: حق اشتباه کردن ــ اردک وحشی را «هنریک ایبسن» نوشته است. هنریک ایبسن، این غول زیبای نروژی، با داستانی ساده و شیرین و با خلق شخصیت‌هایی عمیق و فضاسازی بی‌نظیر، این افکار را در سر شما می‌اندازد. در نمایشنامۀ اردک وحشی، شما را از دل داستانی ساده، به اوج فاجعه‌ای مرگبار می‌کشاند و مجبورتان می‌کند به «حقیقت» و...

همه می‌خواهند زنده بمانند

همه می‌خواهند زنده بمانند

نقد کتاب: همه می‌خواهند زنده بمانند ــ شاید سیمون دوبووُآر را بیشتر فیلسوف و کمتر رمان‌نویس بدانیم. زنی که آزادی را هم آزادانه تعریف کرد و زیست؛ حتی اگزیستانسیالیست‌تر از سارتر. با این همه، بعد از خواندن رمان «همه می‌میرند» تراز ترازو در ذهنتان تغییر خواهد کرد و اگر کفهٔ رمان‌نویسی‌اش سنگین‌تر از کفهٔ تفکر و زیست فلسفی‌اش نشود، دست‌کم...

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.