کتاب
علی اسدالهی
همهچیز از همزمانی چند اتفاق ساده آغاز شد، سال ۱۳۹۶. در وقت اداری، میان تکرار کار و بیحوصلگی روزمره، مشغول خواندن منطقالطیر عطار نیشابوری بودم که دوستی «عشقباز» زنگ زد و گفت: «میآیی پاکدشت، میدان؟ دوربینت را هم با خودت بیاور، اگر میخواهی عکاسی کنی». بعدتر توضیح داد که میدان، جاییست برای مصاف خروسهای جنگی. رفتیم. پس از چند فریم، دیدم دوربین بهدستگرفتن نمیگذارد که ببینم. رهایش کردم. میان گردوخاک و فریاد حاضران و پرواز پرها بر میدان مفروش جنگ، چیزی در ذهنم درخشید… ایدهای که مدتها در خیالم پرسه میزد، ناگهان شکل نهاییاش را یافت: خلق فابل (fable=تمثیل با حیوانات)، آن هم با تشخیص خروسهای جنگی. در شعر تمثیلی معاصر ما، فابل وجود ندارد (یا کمینه من ندیدهام)؛ و هر چه هست پارابل است (parable=تمثیل با شخصیتهای انسانی). با خود گفتم حالا که خمیرمایهٔ لازم را در دست دارم، چرا که نه؟ خوب است فابلی خلق کنم؛ آن هم نه برای پنددادن، که برای افشاکردن.
آزادی چیست؟ یک انسان تا کجا میتواند آزاد باشد؟ آیا آزادی همان ارادۀ آزاد است؟ یک حکومت تمامیتخواه چه بر سر آزادی و زندگی میآورد؟ راه چاره چیست؟ در مقابل تمامیتخواهی چه باید کرد؟ آزادی چه ارتباطی به «بدن» دارد؟ زندگی چگونه آزاد میشود؟ قدرت مردم، چگونه میتواند در مقابل قدرت دولتی، از آزادی محافظت کند؟ چه ساختار سیاسیای میتواند بیشترین میزان آزادی را فراهم کند؟ چگونه باید به چنین ساختاری اندیشید اینها پرسشهایی است که در هنگامۀ یک جنبش سیاسی آزادیخواه در یک جامعه مطرح میشود و هر کس کمابیش پاسخی برای آنها دارد. وفور پاسخها و متنها در کنار غوغای جنبش و خشم و خشونت حاصل از آن، معمولاً نمیگذارد که صدا به صدا برسد و معترضان بتوانند با طمأنینه و تأمل بر سر حداقلهایی توافق کنند. اقتضائات اصلی زمانه و خواستهای بنیادین جنبش، زیر بحثهای بیانتها و صداهای بلند دفن میشوند و شاید حتی کار به جایی بکشد که کمتر کسی به یاد بیاورد دعوا بر سر چه بوده است. در چنین وضعیتی، وجود چنین کتابی ضروری است.
آیزایا برلین
پس از خاتمۀ جنگ جهانی دوم، وزارت خارجهٔ بریتانیا مأموریت موقتی در سفارت مسکو به آیزایا برلین محول کرد. آرزوی دیرین او سرانجام جامۀ عمل پوشید. مأموریت او تهیۀ گزارش مفصلی بود دربارۀ چشم انداز روابط انگلستان و شوروی در سالهای پس از جنگ. دیدار از روسیه، که وی آن را وطن اول خود میدانست، سخت به وجد و هیجانش آورد. چهار ماهی که برلین (از سپتامبر ۱۹۴۵ تا ژانويۀ ۱۹۴۶) در مسکو و لنینگراد گذراند، احتمالاً مهمترین دورۀ زندگیاش بود، زیرا سرانجام نویسندگان و متفکران همسنخ خود را بازیافته بود، و تازه با حیرت تمام در مییافت که چقدر «روس» مانده است؛ درست مانند نویسندگان و هنرمندانی که در آنجا با آنها آشنا شد. دو دیدار مهم این دورۀ کوتاه اقامت در روسیه، آشنایی و دوستی با آنا آخماتووا و باریس پاسترناک بود، و نوشتهای که اینجا میخوانید شرح این دیدارها است که برلین در سال ۱۹۸۰، یعنی سیوپنج سالی پس از آن سفر بر کاغذ آورده است.
این کتاب طرحِ ایدههایی در چهار پاره از دیدارِ شعر مجید نفیسی است و البته از حواشی نامرئیِ چهرهی او. شاعری که علیرغم اهمیت پروژهی شعریاش، مهجور مانده و کمتر از او حرفی به میان آمده است. رضا براهنی در طلا در مس ضمن بازخوانی مجموعهشعر در پوست ببر، نفیسی هژدهساله را فیگوری در میان موجنوییها میداند و به آیندهی شعرش امید میبندد؛ اما از آن روز به این سو، با اینکه شعر او افقهای دیگرگونی گشوده و در راههای نارفتهی بسیاری گام زده، هنوز در فضای انتقادیِ شعر امروز ایران ناخوانده و قدرنادیده است. متنی که پیشِ رو دارید، تلاشیست در بازخوانی کارِ شاعری مجید نفیسی که در نهایت به آنتولوژی مختصری از شعرش ختم میشود. نویسنده دربارهی چند و چون آنتولوژی و نحوهی برگزیدن شعرها در بخش مربوط سخن گفته است. این کتاب نخستین کتابیست که مستقلاً دربارهٔ آثار مجید نفیسی نوشته شده است.


